[ و بر مزار رسول خدا ( ص ) ، هنگام به خاک سپردن او گفت : ] شکیبایى نیکوست جز در از دست دادنت ، و بى تابى ناپسند است مگر بر مردنت . مصیبت تو سترگ است و مصیبتهاى پیش و پس خرد ، نه بزرگ . [نهج البلاغه]
شهدا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شادی ارواح مطهر شهدا صلوات

شادی ارواح مطهر شهدا صلوات



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( دوشنبه 85/1/14 :: ساعت 3:41 عصر )

»» شهادت مهدی باکری به روایت احمد کاظمی

صداش هنوز توى گوشم‏ست، که مى‏گفت «پاشو بیا، احمد!»
 باز مثل خیبر با هم بودیم. همه چیزمان مشترک بود. هدف‌ها‌یى که برامان در نظر گرفته بودند در کمترین زمان تصرف شد. ما هم تثبیتش کردیم. تا این که رسیدیم به مرحله‏ى عبور از دجله و ادامه‏ى عملیات در آن طرف دجله، روى جاده‏ى بصره - العماره.
 ساعت هشت صبح بود. صداى درگیرى یگان‏هاى شمالى به گوش‏مان مى‏رسید. به ما ابلاغ کردند از دجله رد شویم. مهدى و بچه‏هاى لشکرش در محلى بودند به اسم کیسه‏یى. با من تماس گرفت. رفتم پیشش. با هم برنامه ریزى کردیم که کجا باشیم و چطور عمل کنیم.
 ماموریت مهدى این بود که برود آن طرف مستقر شود و شد. من در رفت و آمد بودم. نماز ظهرم را پیش مهدى، روى دژ و در چاله‏ى یک بمب، کنار جاده‏ى اتوبان بصره - العماره خواندم، جایى که مهدى بى‏سیم و تمام زندگى‏اش را برده بود آن جا و عملیات را از همان جا فرماندهى مى‏کرد.
 ناهار را همان جا خوردم. تا عصر پیشش ماندم. برترى نظامى با ما بود. هنوز فشار زیادى از طرف عراق نبود. از طرفى گزارش دادند عراق دارد از سمت بصره نیرو مى‏آورد که آن جبهه را تقویت کند. هوا غبارآلود بود. تانک‌ها‌شان داشتند خودشان را مى‏رساندند به خط براى تک به منطقه‏یى که مهدى تصرف کرده بود.
 از قرارگاه تماس گرفتند گفتند سریع برویم براى جلسه. به مهدى گفتم، گفت «بااین وضع نه، من نیایم بهترست».
 راست مى‏گفت. نمى‏شد بیاید. نیروهاش آن جا بودند. باید مى‏ایستاد مى‏گفت چى کار کنند. همان لحظه یک گروه را فرستاد بروند روى جاده‏ى آسفالت تا بروند پلى را منهدم کنند که عراقى‏ها قرار بود از آن بگذرند. نیروها جلوتر از مهدى بودند و برترى با ما بود. اگر آن پل منفجر مى‏شد و راه بسته، هیچ نیرویى نمى‏توانست از آن سمت بیاید. هر کدام شان هم که مى‏ماندند این طرف، با وجود هور در دو طرف، مجبور مى‏شد بیاید طرف ما و یا تسلیم بشود یا هلاک.
 از مهدى خداحافظى کردم. پیاده آمدم تا ساحل. سوار قایق شدم. در راه مرتب با مهدى تماس گرفتم فهمیدم نیروهایى که رفته‏اند براى انهدام پل شهید شده‏اند و قرارست چند نفر بیایند این ور پل و مواد منفجره ببرند... که خودش یک پروژه‏ى چند ساعته بود. آن‏ها هم حتى شهید شدند.
 یک نگرانى بزرگ توى دلم ریشه دواند. جلسه ساعت پنج و شش عصر تمام شد. مى‏خواستم برگردم. بى سیم چى مهدى تماس گرفت گفت مهدى با من کار دارد.
 گفتم «وصلش کن!»
 مهدى گفت «فشار زیاد شده. خودت را برسان!»
 سریع رفتم آن طرف دجله دیدم عراقى‏ها دور تا دور مهدى را محاصره کرده‏اند. نیروهاى خرازى هم نتوانسته بودند کارى کنند و رانده شده بودند عقب. خیلى از بچه‏ها شهید شده بودند. عراقى‏ها لحظه به لحظه بیشتر مى‏شدند. مواضع خودشان را پس مى‏گرفتند. تانک‏هاى زیادى را آن جا پیاده کرده بودند. آتش تیر مستقیم‏شان یا آتش دیوانه‏ى خمپاره‏ها، هیچ با آن آتش سبک اولیه‏شان قابل قیاس نبود. قرار شد من برگردم بروم آن طرف دجله گزارش بدهم، سر و سامانى هم به کارها و تا تاریک نشده برگردم بیایم پیش مهدى.
 در راه و هر جا که بودم مرتب تماس مى‏گرفتم و دلهره‏ام بیشتر مى‏شد. مهدى یک بار هم نگفت آتش به نفع ماست. کار به جایى کشید که دیگر نیرو هم نمى‏توانست برود آن طرف. یعنى موقعیت ما طورى بود که اگر مى‏آمدند جلو، از سه طرف راه مان را مى‏بستند و اگر تا دجله مى‏آمدند جلوتر مى‏توانستند پشت سر ما را هم ببندند و خطرساز بشوند. شاید یک ساعت و یا یک ساعت و نیم بیشتر طول نکشید که مهدى تماس گرفت گفت «مى‏آیى؟»
 گفتم «با سر.»
 گفت «زودتر!»
 آمدم خودم را رساندم به ساحل دجله دیدم همه چیز متلاشى شده و قایق را آتش زده‏اند. با مهدى تماس گرفتم گفتم «چه خبر شده، مهدى؟»
 نمى‏توانست حرف بزند. وقتى هم زد با همان رمز خودمان زد گفت «این جا آشغال زیادست. نمى‏توانم.»
 از آن طرف هم از قرارگاه مرتب تماس مى‏گرفتند مى‏گفتند«هر طور شده به مهدى بگو بیاید!»
 مهدى مى‏گفت نمى‏تواند. من اصرار کردم. به قرارگاه هم گفتم. گفتند «پس برو خودت برش دار بیاورش!»
 نشد. نتوانستم. وسیله نبود. آتش هم آن قدر زیاد بود که هیچ چاره‏یى جز اصرار برام نماند.
 گفتم «تو را خدا، تو را به جان هر کس دوست دارى! هر جوى هست خودت را بیا برسان به ساحل، بیا این طرف!»
 گفت «پاشو تو بیا، احمد! اگر بیایى، اگر بتوانى بیایى، دیگر براى همیشه پیش هم هستیم.»
 گفتم «این جا، با این آتش، من نمى‏توانم. تو لااقل...»
 گفت «اگر بدانى این جا چه جاى خوبى شده. احمد. پاشو بیا. بچه‏ها این جا خیلى تنها هستند.»

ادامه دارد ....................



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( دوشنبه 85/1/14 :: ساعت 3:29 عصر )

»» سلطان ایران

بچه ها گنبد طلا یادش بخیر

حرم امام رضا یادش بخیر

بچه ها سقاخونه یادش بخیر

گریه های شبونه یادش بخیر

 

شهادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت ولی نعمتمان حضرت علی بن موسی الرضا برتمامی شعیان جهان تسلیت باد هرکسی که قسمتش شد رفت پابوس آقا جانباز های شیمییایی را فراموش نکنه

 

دختر بدر الدجا      امشب  سه جا دارد عزا

گاه می گوید پدر          گاهی حسن               گاهی رضا

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( چهارشنبه 85/1/9 :: ساعت 9:13 صبح )

»» السلام علیک یا رسول الله

السلام علیک یا رسول الله

28 صفر رحلت پیامبر مکرم اسلام و سبط اکبرش بر تمامی شیعیان جهان تسلیت باد



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( سه شنبه 85/1/8 :: ساعت 3:44 عصر )

»» مردان بی ادعا



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( دوشنبه 85/1/7 :: ساعت 12:11 عصر )

»» رهبر معظم انقلاب: استکبار جهانی بداند ملت ایران "فولاد آبدیده" ا

رهبر معظم انقلاب: استکبار جهانی بداند ملت ایران "فولاد آبدیده" است

 

به گزراش سایت حماسه به نقل از سایت ساجد، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ، ضمن اعلام اینکه پاسداری از اسلام و پرچم برافراشته شده اسلام در کشور رسالت خطیر و مهم ملت ایران است، خطاب به استکبار جهانی فرمودند : " استکبار جهانی بداند که ملت ایران فولاد آبدیده است و زن و مرد این کشور در کوره‌های حوادث آبدیده شده‌اند."
رهبر معظم انقلاب در اجتماع با شکوه کاروانهای راهیان نور در منطقه عملیاتی دهلاویه افزودند: "یک میلیارد و نیم مسلمان در سراسر جهان به پرچم برافراشته اسلام دراین سرزمین چشم دوخته اند."
ایشان با بیان اینکه عمق راهبردی ملت ما و انقلاب ما در کشورهای اسلامی منطقه، در فلسطین، شمال افریقا، خاورمیانه، اسیای میانه و شبه قاره است بیان داشتند: در طول دوران دفاع مقدس همت ، غیرت و ایمان جوانان مسلمان ایرانی ، تمامی محاسبات استکبار جهانی را از ریشه باطل کرد."
فرمانده کل قوا از منطقه خوزستان به عنوان نقطه‌ای که در آن تمامی محاسبات دشمنان اسلام غلط از آب درآمد یادکرده و افزودند: آمریکا و دیگر پشتیبانان صدام و عناصر اردوگاه استکبار ، محاسبات دیگری کرده بودند ، اما همت و غیرت جوانان مسلمان از سراسر کشور و حمیت و ایمان مرد و زن این سرزمین محاسبات آنان را از ریشه باطل کرد.
رهبر معظم انقلاب با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای هشت سال دوران دفاع مقدس ، از شهید چمران به عنوان یکی از نمونه‌های برجسته این شهدا یاد کردند و فرمودند : شهدا این کشور را بیمه کردند.
ایشان در بخش دیگری از سخنانشان به مسوولان کشور توصیه کردند : قدر این ملت را بدانید و با همه وجود برای مردم کار کنید.
ایشان با اشاره به پیوند و همبستگی میان ملت و مسوولان ، این پیوند را " ارزشمند " توصیف و خاطر نشان کردند : این دولت ، دولت کار و دولت خدمت است . ملت هم همین را می‌خواهد که مردانی آستین‌ها را بالا بزنند و کمر خدمت به مردم ببندند.
حضرت آیت الله خامنه‌ای لزوم تداوم تلاشهای مجدانه ، دلسوزانه و مدبرانه برای خدمت به مردم همه استانهای کشور بویژه استان خوزستان را مورد تاکید قرار دادند.
رهبر معظم انقلاب در پایان فرمایشاتشان به زبان عربی سخن گفتند که اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( یکشنبه 85/1/6 :: ساعت 8:0 صبح )

»» خاطرات آقا مهدی زین الدین

دستور فرمان ده لشکره

تو خط مقدم، داشتم سنگر مى کندم. چند ماهى بود مرخصى نرفته بودم.

ریش و میوم حسابى بلند شده بود. یک دفعه دیدم دل آذر با فرمان ده لشکر، مى آیند طرفم. داخل سنگر. اولین بارى بود که حاج مهدى را از نزدیک مى دیدم. با خنده گفت «چند وقته نرفته اى مرخصى؟ لابد با این قیافه، توى خونه رات نمى دن.» بعد قیچى در آذر را گرفت و همان جا شروع کرد به کوتاه کردن موهام.

وقتى تمام شد، در گوش دل آذر یک چیزى گفت و رفت.

بعد دل آذر گفت «وسایلتو جمع کن. باید برى مرخصى.»

گفتم «آخه...»

گفت «دستور فرمان ده لشکره.»

 

بغض کرده بود

او فرمان ده بود و من مسئول آموزش لشکر. قبلش، سه چهار سالى با هم رفیق بودیم. همه ى بچه ها هم خبر داشتند، با این حال، وقتى قرار شد چند روز قبل از عملیات خیبر، حسن پور و جواد دل آذر براى شناسایى بروند جلو، مرا هم با آن ها فرستاد; سیزده کیلومتر مسیر بود روى آب. دستورش قاطع بود. جاى چون و چرا باقى نمى گذاشت. از پله پایین رفتیم و سوار قایق شدیم. چشمم بهش افتاد. بغض کرده بود، از همان بغض هاى غریبش

موقع برگشتن، هوا طوفانى شد

شناسایى عملیات خیبر بود. مسئول محور بودم و باید خودم براى توجیه منطقه، مى رفتم جلو.

با چند نفر از فرمان ده گردان ها، سوار قایق شدیم و رفتیم. موقع برگشتن، هوا طوفانى شد، بارانى مى آمد که نگو. توى قایق پر از آب شده بود. با کلى مکافات موتورش را باز کردیم و پاروزنان برگشتیم.

وقتى رسیدیم قرارگاه، از سر تا پا خیس شده بودیم. زین الدین آمد، ماجرا را برایش تعریف کردیم. خندید و گفت «عیبى نداره. عوضش حالا مى دونین نیروهاتون، توى چه شرایطى باید عمل کنند.»



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( شنبه 85/1/5 :: ساعت 7:37 صبح )

»» سال تحویل با شهدا در شلمچه

با عرض سلام و تبریک سال نو به تمامی شما عزیزان و عاشقان و رهروان شهدا

عکس های زیر مربوط به تحویل سال در منطقه شلمچه می باشد

خودتان از عکس ها می فهمید که چه می گویند

اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( پنج شنبه 85/1/3 :: ساعت 4:12 عصر )

»» اسلام آمریکایی

اسلام آمریکایی

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( چهارشنبه 84/12/24 :: ساعت 3:45 عصر )

»» مرثیه بر خاک پاک طلائیه

با سلام و درو د بر ارواح مطهر شهدای اسلام وروح پرفتوح رهبر انقلاب پیر جماران ,خمینی کبیر و با سلام و درود بر ارواح مطهر شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی

 

بنگر که چگونه یا این دنیا چسبیده ایم , آری دوستان خودم را عرض می کنم امروز به تاریخ نگاه کردم و شرمنده از  روی حاج همت گشتم چرا که سالگرد شهادتش گذشته بود و من ....................

 

شرمندگی از روی سردار خیبر

وای خدای من , انشاء الله که حاجی ما را می بخشد

یا دش بخیر سال تحویل 83 رفته بودیم طلائیه جای همه تان خالی انشاء الله خداوند نصیب و قسمتتان کند و اگر رفتید ما راهم دعا کنید

 

واما مرثیه بر خاک پاک طلائیه

همانجا که هنوز شهیدانش در شهرمان بر دوشها روانند,

شاید آفرینش رود از آن صحبت بود که کرخه , آفریده شود. کارون زاده شود و فرات جاری گردد ,

وشاید اینکه تو هرگاه رودی را دیدی در تلاطم اروند گم شوی,یا آنگاه که آبی و قطره ای دیدی بگویی: سلام بر عزیز زهرا حسین ..........

 

اگر طلائیه در آسمان بود لمس نمی شد, و اگر بر دوش باد بود دیده نمی شد.

آری طلائیه تو همچنان خاکی هستی ,

طلائیه از من است تا من نیز از طلائیه باشم

تا من نیز در طلائیه قنوت گیرم ,سجده گذارم ,قیام بر پا کنم و الهی بمیرم

 

طلائیه یعنی سجدگاه آسمانیان ,یعنی شهادتگاه خاکیان,یعنی زندان شیطان ها,یعنی انسان ........

طلائیه هفت خوان عشق است ..

عشق , عشق ,عشق,

عشق,

عشق,

طلائیه یعنی پله ای نزدیگتر تا کرببلا,

طلائیه یعنی طپش, یعنی تلاطم, یعنی خروش

طلائیه یعنی تب,یعنی تشنگی

طلائیه یعنی علقمه بعد از فرات

 

اللهم ارزقنی شفاعت الشهدا یوم الورود

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( دوشنبه 84/12/22 :: ساعت 12:34 عصر )

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خبر اسید پاشی ،سوءقصد و یا تعرض به یک دختر جوان در شهرسمنان قویا
نماز شب
برادر داخل قبر شهیدحسن باقری
دلتنگی سردار اسماعیل احمدی مقدم
یا مقلّب القلوب والابصار
سردار سرتیپ پاسدار شهید حسن شاطری
چه تعداد ایرانی عضو فیس بوک هستند؟
پنج فیلترشکن صد درصد تضمینی!
شهید حاج احمد کاظمی
حیف که تهران دو کوهه ی قشنگی نیست!
معلم بزرگ اخلاق تهران رفت
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 20
>> بازدید دیروز: 21
>> مجموع بازدیدها: 409891
» درباره من

شهدا
خادم الشهدا
امروز جمهورى اسلامى و نظام اسلامى با یک جنگ عظیمى مواجه است، لیکن جنگ نرم - که دیدم همین تعبیر «جنگ نرم» توى صحبتهاى شما جوانها هست و الحمدللَّه به این نکات توجه دارید؛ این خیلى براى ما مایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خوشحالى است - خوب، حالا در جنگ نرم، چه کسانى باید میدان بیایند؟ قدر مسلّم نخبگان فکرى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. یعنى شما افسران جوانِ جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با جنگ نرمید. اینى که چه کار باید بکنید، چه جورى باید عمل کنید، چه جورى باید تبیین کنید، اینها چیزهائى نیست که من بیایم فهرست کنم، بگویم آقا این عمل را انجام بدهید، این عمل را انجام ندهید؛ اینها کارهائى است که خود شماها باید در مجامع اصلى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان، فکرى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان، در اتاقهاى فکرتان بنشینید، راهکارها را پیدا کنید؛ لیکن هدف مشخص است: هدف، دفاع از نظام اسلامى و جمهورى اسلامى است در مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با یک حرکت همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جانبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى متکى به زور و تزویر و پول و امکانات عظیم پیشرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى علمىِ رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى. باید با این جریان شیطانىِ خطرناک مقابله شود.

» پیوندهای روزانه

افسر جوان جنگ نرم [152]
اولین یادوراه شهدا عاشورایی [55]
مشاوره ازدواج [484]
سایت خبری تابناک [213]
فاوا نیوز [197]
سایت فرهنگ انقلاب اسلامی [295]
محبان الزهرا [365]
ذاکرین [389]
سایت رهبری [483]
سایت صبح [244]
رجا نیوز [372]
سبکبالان [682]
دفاع مقدس [1046]
سایت ناجا [332]
[آرشیو(14)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
شهادت[128] . شهید علیرضا مولایی . عید . فاطمیه . قم . مادر . نوروز . نیروی انتظامی . ولایت . یاس . کرببلا . آقا . احساس . ایت الله . ایران . بسیجی . بهجت . خمینی . ریگی . سید احمد . شاخص .
» آرشیو مطالب
یادیاران
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
خرداد 90
اردیبهشت 90
مهر 91

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
برادران شهید هاشمی
WOET
fazestan
گرمساری
غمکده ی چاه علی(ع)

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان









» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب