سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روا نشدن حاجت ، آسانتر ، تا آن را از نا اهل خواستن . [نهج البلاغه]
شهدا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» لیله القدر

 

بر هر دیوار که سر بکوبم آوار سُرنش دارم. دستان بی پناهم را به سوی هر آسمان که بلند کنم بیم آن دارم که ستاره های سوخته در گودی دستانم ذوب شوند و صدایم که هر کرانه بگسترم رودها و رودخانه ها بر جداره های طغیان می کوبند!
خستگی ام را فریاد می زنم آن گونه که حنجره ام از هرم فریاد می سوزد. گناهان همچون پیچکی عظیم بر ساقه نحیف پیکرم پیچیده اند و در فراخنای نفس؛ تنگی نفس گرفته ام.
در من احساسی است که هر روز تو را می طلبد و در تو مهری که هر روز مرا به ورطه عشق می کشاند
.
نفس سرکش؛ میل به خطا دارد و سودای گناه و شیطان رانده شده از بهشت بر این قسم است تا از هر سو که می تواند درآید و وسوسه کند و به خطا بکشاند. خطای بسیار کرده ام؛ زینهارت را در عمل نگرفتم، بر حدودت پانهادم و دست به گناه آلودم ... بیهوده نگاه می کنم و بیهوده تر دست می برم و در سکوت شاخه های یاس می چینم و خاک را می یابم که بوی رکود می دهد ... تو را می خواهم؛ تو را که به کلمه ای آسمان آفریدی تا کلماتم آسمانی کنی.
در این لیالی هستی بخش که گستره نور رحمتت جهان را در بر می گیرد؛ مرا در کشتی نجات بخش طاعت و محبتت جای ده و با ریسمان محبت خود مرا از حلقوم امواج نافرمانی ات نجات بخش که «فانّک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم».
پلک های خستگی ام با وسوسه خواب بر هم می آید غافل از لحظه هایی که عظمتش را تنها و تنها تو می دانی و لحظه ها چون زلال قطره های آب از لابلای انگشتان وجودم از دست می رود و من می مانم و دستانی تهی!
همه ذرات من تو را زمزمه می کنند و تو به یقین زمزمه را می شنوی که هیچ زمزمه ای تو را از شنیدن زمزمه دیگر باز نمی دارد.
مرا دریاب تا سیمرغ وجودم به قاف آرزوهایش که تو باشی، برسد...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( یکشنبه 84/8/1 :: ساعت 8:22 عصر )

»» عد شهدا ما چه کرده ایم

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( شنبه 84/7/23 :: ساعت 2:38 عصر )

»» یاران بجا مانده

نمایش تصویر در وضیعت عادی

بسم رب الشهدا و الصدیقین

با عرض سلام خدمت تمامی دوستان عزیز و محترم

بالاخره شهدا این توفیق را دادندکه من هم بتوانم مطلبی بنویسم

اول از همه امید آنکه طاعات و عبادات شما دوستان گرامی در این ماه رحمت و مغفرت مورد قبول درگاه حضرت حق قرار گرفته باشد و این حقیر سر تا پا تقصیر را هم از دعای خیرتان فراموش نکنید

 

دوم آنکه یک همسنگر جدید یافتیم حتما یک سری به سنگرش بزنید خیلی جای با حالی است خداوند خیرش دهد و با شهدا مونسش کند

 

و اما این هم درد و دل جا مانده های از قافله شهدا :

یادش بخیر حال و هوای سنگر ها

بسیجیای مخلص و اشک و دعای سنگرها

یادش بخیر چفیه . سر بندای سرخ و سفید

که نوشته بود حسین . زینب و عباس شهید

یادش بخیر آن لحظه ها که هر دلی زمزمه داشت

یاد شب حمله ای که زمزمه فاطمه داشت

 

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( جمعه 84/7/22 :: ساعت 4:46 عصر )

»» میهمانی خدا

نمایش تصویر در وضیعت عادی

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( یکشنبه 84/7/17 :: ساعت 4:30 صبح )

»» میلاد نور

الهم العجل لولیک الفرج

میلاد نور مبارک باد

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( دوشنبه 84/6/28 :: ساعت 7:15 عصر )

»» یه روز و روزگاری

یه روز روزگاری

دو تا بچه بسیجی

نمیدونم کجا بود

تو فکه یا دوعیجی

تو فاو یا شلمچه

تو کرخه یا موسیان

مهران یا دهلران

تو تنگه حاجیان

تو اون گلوله بارون

کنار هم نشستند

دستا توی دست هم

باهم جناق شکستند

با هم قرار گذاشتند

قدر هم و بدونن

برای دین بمیرن

برای دین بمونن

با هم قرار گذاشتن

که توی زندگیشون

رفیق باشن ولیکن

اگز یه روز یکی شون

پرید و از قفس رفت

اون یکی کم نیاره

به پای این قرار داد

زندگیشو بذاره

سالها گذشت اما

بسجی های باهوش

نمیذاشتن که اون عهد

هرگز بشه فراموش

یه روز یکی از اون دو

یه مهر .به اون یکی داد

اون یکی با زرنگی

مهر و گرفت و گفت :((یاد))

ادا مه دارد..............................



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( پنج شنبه 84/6/3 :: ساعت 7:9 صبح )

»» اذان شهید باکری

مصطفی مولوی از مسئولین وقت واحد اطلاعات لشگر 31 عاشورا و از همرزمان سردار شهید حمید باکری می گوید:

شناسایی در محور بمو راقرار شد من و حمید انجام بدهیم. غروب راه افتادیم .صخره ها زیاد بودند و حمید نمی توانست همراهی کندر؛به خاطر ترکش های تنش و ضعف جسمانی اش.به اولین جایی که برای استراحت رسیدیم به حمید گفتم : سنگر عراقیها کجاست و چطوری شبهامی ایند و نگهبانی میدهند در ارتفاعات ..<<حمید خندید و گفت , نه این طوری ها که تو می گویی نیست >> گفتم : فکر نکنم غیرازاین باشد , گفت : آنها عراقی نیستند. یا کوموله و دمکراتند و یا مخالف های دیگر.زرنگ هم هستند. فانوس ها راآویزان می کنند توی صخره ها که ما فکر کنیم سنگر هایشان است . گفتم: ما که آمده ایم این جاها چیزی ندیدم . گفت: حالا می رویم با لا می بینیم. رفتیم, نشانم داد . رفتیم استراحتگاه دوم به من گفت :<<تا حالا خودت رفته ای بمو ؟>> گفتم <<از این محور نه . ولی از آن پائین چرا.>> گفت <<منهمیشه آرزوم بوده اگر رفتم بالای بمو یک اذان آن بالا بگوبم>> گفتم:بعثی ها...... می شنوند که ! گفت اذان من را آنها نمی شنوند . رفتیم و رسیدیم به خط الراس با لای بمو.آن چیزهایی دیدنی را که باید می دیدم ,دیدیم. عقبه دشمن را , هم گفتم: <<مگر نمی خواستی اذان بگویی؟ بگو دیگر >> گفت ((گفتم )) گفتم:<<کی ؟ من که نشنیدم>>گفت با باند گو که نمی خواستم بگویم. توی دلم گفتم .!! خندیدم! خیلی خندیدم.......!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( یکشنبه 84/5/16 :: ساعت 3:44 عصر )

»» یا فاطمه یافاطمه عیدی بده بر ما همه

ولادت بی بی دو عالم حضرت فاطمه الزهرا و میلاد بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران مبارک باد

نمایش تصویر در وضیعت عادی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( چهارشنبه 84/5/5 :: ساعت 12:20 عصر )

»» صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا

به نام خدا مهربان
زانو بغل زده‌ای و مدام ذکر محبوبت را به لب داری، در عین بی‌قراری، چشمانت هنوز همانقدر که باید، برای من آرامش را به ارمغان می‌آورد، چه می‌گذرد بر تو محمد (ص)....؟ به چه می‌اندیشی که اینچنین سکوت تو را در میان گرفته و رهایت نمی‌کند ....؟ در این اندک لحظات پایانی عبور زمان را بر من سخت نکن، نفسهایم به شماره افتاده است،محمد (ص) کمک کن، لبخند .... لبخند از چه می‌زنی؟!؟چه چیز تو را به خنده می‌اندازد، طوبی زیبایت را در جنت به یاد آورده‌ای یا به کوچکی دنیای فانی در برابر عظمت ملکوت نیش‌خند می‌زنی؟ بر تو چه می‌گذرد؟
هر بار برایم از صعودت به بهشت و عرش الهی گفتی برق چشمانت آتشم می‌زد و از لحن نورانی کلامت می‌دانستم که این عظمت را چطور به جانت آمیخته‌اند..... و از بین این همه عظمت هدیه‌ی تو برای من یک نصفه‌ی سیب بود .....
چرا سیب مولای من.....؟ چرا سیب؟؟ همانی که آدم را از بهشت رانده اینک مطهرکننده جان من است برای مطهره‌ی تو، بعد از روزی که از حرا آمدی و گفتی که رسول شده ای برای این جاهلان بی‌خرد اینک دومین باری است که اینچنین شوق و بیم را در وجودم به هم آمیخته می بینم.اینک دومین باری است که حس می‌کنم خداوند مرا نیز رسول کرده تا مهبطی باشم برای تو و نسل پاکت.آقایم مرا دریاب که یقین تو را در اختیار ندارم تا بی‌دغدغه و آرام باشم..... اینک کودک معظمه‌ی من سر قرار ندارد و آماده است تا در رکاب تو معنای عشق را به این موجودات مسخ‌شده‌ی دیار فنا بچشاند ..... به چه چیز خیره شده‌ای؟! بیرون از خانه چرا اینقدر روشن است؟ .....محمد (ص) فریادهایم را بشنو به پا خیز و برایم قابله‌ای بیاور.... بدون کمک، من را با این عظمت مطلق رها نکن.... آه آقای من .... بوی یاس از کجا می‌آید در این برهوت ....؟!! خدایا به من کمک کن همانگونه که به مریم (س) کمک کردی .... خدایا یاری‌ام کن به حق فرستاده‌ات که درود خدا بر او و خانواده‌اش باد.یا محمد (ص)...<br> تو کیستی ....؟! از کدام قبیله آمدی.... نگو ....نگو..... که مریمی (س) .....مادر عیسی (ع) ..... اینان که‌اند که به یاری من آورده ای ای مادر معظمه ....اینک درآمیزه‌ای از انوار مدبره برایم شرح  کن که بر من چه می‌گذرد که از خویشتن بی‌خودم و از عظمت زلال شمایان درد خویش را فراموش کرده‌ام ..... وای بر عظمت نوزادم که این آسیه است که به یاری‌ام شتافته .... بوی یاس از کجا می‌آید در این هنگامه درد.....
و تو  محمد  لبخند می‌زنی و جنس لبخندت آشناست.آرام و مهربان با من سخن می‌گویی که بانوی من خدیجه (س) آرام گیر که اینک دلتنگی و بی‌قراری من برای دیدن دوباره ی عظمتی که در عرش خدا دیدم پس از نه ماه خاتمه یافت و فاطمه (س) هدیه‌ی من است از عرش برای تو .......
«و فاطمه (س)» هدیه من است از عرش برای تو ......



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( سه شنبه 84/5/4 :: ساعت 7:41 عصر )

»» عنایت امام زمان........

توجّه امام زمان(علیه السلام) به زائران امام رضا(علیه السلام)

 

افسوس که عمرى پى اغیار دویدیم***از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم

سرمایه زکف رفت و تجارت ننمودیم***جز حسرت و اندوه متاعى نخریدیم

شاها ز فقیران درت روى مگردان!***بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم)

 

حجة الاسلام و المسلمین شیخ مهدى حائرى تهرانىدر مصاحبه اى با واحد ارشاد و امور فرهنگى مسجد مقدس جمکران عنایتى که از امام زمان(علیه السلام) در سفر مشهد مقدس به ایشان و همراهانشان شده است را چنین نقل مى کند:

28 اسفندماه 1375 همراه بعضى از دوستان اهل علم و مدّاح تهرانى و عدّه اى از مسؤولین کشور با هواپیما عازم مشهد مقدّس بودیم.

وقتى هواپیما به فرودگاه مشهد رسید، داشتیم براى پیاده شدن آماده مى شدیم که گفتند هواپیما دچار نقص فنى شده و نمى تواند در باند فرودگاه بنشیند. حدود یک ساعت هواپیما در آسمان مشهد سرگردان بود که در نهایت مجبور شدیم به تهران برگردیم. همه سرنشینان نگران بودند. خلبان و خدمه هواپیما علت را نمى گفتند، ولى وقتى یکى از مسؤولین به طور خصوصى از خلبان پرسید، گفت که هنگام فرود، چرخ هاى هواپیما باز نشد و هرچه سعى کردند، نتیجه اى نداد. همچنین گفت که دستور داده اند تا آتش نشانى آماده باشد. چون احتمال سقوط و آتش گرفتن هواپیما مى رود.

همین که به نزدیکى هاى فرودگاه تهران رسیدیم، اعلام کردند: ما به هیچ وجه نتوانستیم چرخ هاى هواپیما را باز کنیم و امکان نشستن به صورت عادى وجود ندارد و باید آماده سقوط باشیم. اگر کسى دندان مصنوعى دارد، بیرون بیاورد; همه کفش هایشان را درآورند و هرکس عینک دارد، بردارد.

معلوم است که انسان در چنین موقعیتى چه حالى پیدا مى کند. من هم مثل بقیّه منقلب شده بودم و در آخرین لحظات، عمّامه ام را برداشتم و گفتم: آقایان اگر آخرین لحظه زندگیمان است، بهتر است به امام زمان حجة بن الحسن(علیه السلام) متوسّل شویم!

همه منقلب بودیم. دستم را روى سرم گذاشتم و گفتم: همه بگویید: «یا أبا صالح المهدى ادرکنى، یا أبا صالح المهدى أدرکنى . . .»

همه با حال توسلى که داشتند با صداى بلند مى گفتند: «یا أبا صالح المهدى أدرکنى.»

مشغول ذکر و در حال توسّل بودیم که ناگهان خلبان داد زد: مژده، مژده! امام زمان(علیه السلام) عنایت فرمود و چرخ ها باز شد!

یک صدا صلوات فرستادیم. هواپیما به سلامت روى زمین نشست. مطمئن بودیم تنها معجزه امام زمان(علیه السلام) بود که ما را در آن لحظات آخر نجات داد و به زائرین جدّش امام رضا(علیه السلام) توجّه فرمود



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( جمعه 84/4/31 :: ساعت 1:1 عصر )

<   <<   31   32   33   34   35   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خبر اسید پاشی ،سوءقصد و یا تعرض به یک دختر جوان در شهرسمنان قویا
نماز شب
برادر داخل قبر شهیدحسن باقری
دلتنگی سردار اسماعیل احمدی مقدم
یا مقلّب القلوب والابصار
سردار سرتیپ پاسدار شهید حسن شاطری
چه تعداد ایرانی عضو فیس بوک هستند؟
پنج فیلترشکن صد درصد تضمینی!
شهید حاج احمد کاظمی
حیف که تهران دو کوهه ی قشنگی نیست!
معلم بزرگ اخلاق تهران رفت
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 53
>> بازدید دیروز: 54
>> مجموع بازدیدها: 412128
» درباره من

شهدا
خادم الشهدا
امروز جمهورى اسلامى و نظام اسلامى با یک جنگ عظیمى مواجه است، لیکن جنگ نرم - که دیدم همین تعبیر «جنگ نرم» توى صحبتهاى شما جوانها هست و الحمدللَّه به این نکات توجه دارید؛ این خیلى براى ما مایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خوشحالى است - خوب، حالا در جنگ نرم، چه کسانى باید میدان بیایند؟ قدر مسلّم نخبگان فکرى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. یعنى شما افسران جوانِ جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با جنگ نرمید. اینى که چه کار باید بکنید، چه جورى باید عمل کنید، چه جورى باید تبیین کنید، اینها چیزهائى نیست که من بیایم فهرست کنم، بگویم آقا این عمل را انجام بدهید، این عمل را انجام ندهید؛ اینها کارهائى است که خود شماها باید در مجامع اصلى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان، فکرى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان، در اتاقهاى فکرتان بنشینید، راهکارها را پیدا کنید؛ لیکن هدف مشخص است: هدف، دفاع از نظام اسلامى و جمهورى اسلامى است در مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با یک حرکت همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جانبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى متکى به زور و تزویر و پول و امکانات عظیم پیشرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى علمىِ رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى. باید با این جریان شیطانىِ خطرناک مقابله شود.

» پیوندهای روزانه

افسر جوان جنگ نرم [152]
اولین یادوراه شهدا عاشورایی [55]
مشاوره ازدواج [484]
سایت خبری تابناک [213]
فاوا نیوز [197]
سایت فرهنگ انقلاب اسلامی [295]
محبان الزهرا [365]
ذاکرین [389]
سایت رهبری [483]
سایت صبح [244]
رجا نیوز [372]
سبکبالان [682]
دفاع مقدس [1046]
سایت ناجا [332]
[آرشیو(14)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
شهادت[128] . شهید علیرضا مولایی . عید . فاطمیه . قم . مادر . نوروز . نیروی انتظامی . ولایت . یاس . کرببلا . آقا . احساس . ایت الله . ایران . بسیجی . بهجت . خمینی . ریگی . سید احمد . شاخص .
» آرشیو مطالب
یادیاران
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
خرداد 90
اردیبهشت 90
مهر 91

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
برادران شهید هاشمی
WOET
fazestan
گرمساری
غمکده ی چاه علی(ع)

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان









» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب