دانش، گمشده مؤمن است . [امام علی علیه السلام]
شهدا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» دعوای جنگی

نمی دانم چه شد که کشکی کشکی آر پی جی زن و تیر بارچی دسته مان حرفشان شد و کم کم شروع کردند به تند حرف زدن و «من آنم که رستم بود پهلوان» کردن. اول کار جدی نگرفتیمشان. اما کمی که گذشت و دیدیم که نه بابا قضیه جدی است و الان است که دل و جگر همدیگر را به سیخ بکشند، با یک اشاره از مسئول دسته، افتادیم به کار.

اول من نشستم پیش آر پی جی زن که ترش کرده بود و موقع حرف زدن قطرات بزاقش بیرون می پرید. یک کلاهخود دادم دست تیربارچی و گفتم: «بگذار سرت خیس نشوی. هوا سرده می چایی!» تیربارچی کلاهخود را سرش گذاشتو حرفش را ادامه داد. رو کردم به آر پی جی زن و خیلی جدی گفتم: «خوبه. خوب داری پیش می روی. اما مواظب باش نخندی. بارک الله.» کم کم بچه های دیگر مثل دو تیم دور و بر آن دو نشستند و شروع کردن به تیکه بار کردن!

-  آره خوبه فحش بده. زود باش. بگو مرگ بر آمریکا!

-  نه اینطوری دستت را تکان نده. نکنه می خواهی انگشتر عقیق ات را به رخ ما بکشی؟!

-  آره. بگو تو موری ما سلیمان خاطر. بزن تو بر جکش.

آن دو هی دستپاچه می شدند و گاهی وقت ها با ما تشر می زدند. کمک آر پی جی زن جلو پرید و موشک انداز را داد دست آر پی جی زن و گفت: «سرش را گرم کن، گراش را بگیر تا موشک را آماده کنم!» و مشغول بستن لوله خرج به ته موشک شد. کمک تیربارچی هم بهش برخورد و پرید تیربار را آورد و داد دست تیربار چی و گفت: الان برات نوار آماده می کنم. قلق گیری اسلحه را بکن که آمدم!» و شروع کرد به فشنگ فرو کردن تو نوار فلزی. آن قدر کولی بازی درآوردیم که یک هو آن دو دعوایشان یادشان رفت و زدند زیر خنده. ما اول کمی قیافه گرفتیم و بعد گفتیم: «به. ما را باش که فکر می کردیم الانه شاهد یک دعوای مشتی می شویم. بروید بابا! از شماها دعوا کن در نمی آد!»   ((به نقل از سایت شهید آوینی ))



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( شنبه 84/10/10 :: ساعت 5:44 عصر )

»» شهدا را فراموش نکنیم

سرهنگ پاسدار منوچهری از محافظان سابق بیت امام (ره) می گوید :

 

امیر صیاد شیرازی مغز متفکر جبهه های جنگ بود . به وضوح می دیدم که دشمن را بارها با اعمال و تاکتیک های برجسته نظامی اش به ستوه در آورده است . زمانی که من مسئولیت حفاظت از بیت امام را بر عهده داشتم شاهد بود که امیر صیاد شیرازی از معدود افرادی است که بدون تعیین وقت قبلی به حضور امام میرسید و مدتها با یکدیگر به گفتگو می پرداختند . و قتی از این جلسه بیرون می آمد صیاد .صیاد یک

ساعت قبل نبود !                                                                             

 

 محمد حسین هویدا شب قبل از شهادتش بعد از اینکه نمازش را خواند به سجده رفت . سجده ای طولانی داشت وقتی سر از سجده برداشت چهره ای خندان داشت . از رفتار او تعجب کردم . همان شب توسط تیر باچی دشمن به شهادت رسید . بعد از آن سجده ی طولانی در دفتر چه ی یادداشتش چنین نوشته بود : بالاخره شبی که انتظارش را می کشیدم . فرا رسید خدایا خودتت کمکم کن که فقط برای رضای تو با دشمن بجنگم

 

شهیدان را شهادت افتخار است                                                             شهادت گلشن زیبای یاراست

شهادت مظهر اسم جمال است                                                                شهادت شهد شیرین وصال است

شهادت رمز و راز جاودانی                                                                   شهادت در حقیقت آسمانی است

 

همسر سردار شهیدحسین خرازی می گوید :

بیان خیلی مسائل مشکل است . من این مطلب را هنوز جایی نگفته ام . شهید خرازی برای من تعریف می کرد : وقتی در عملیات خیبر مجروح شدم آن زمانی که که از انفجار دشمن در حال بیهوش شدن بودم حالت نئشه ای به من دست داد . از من سوال شد می خواهی بروی یابمانی و من ماندن و خدمت در دفاع مقدس را انتخاب کردم . ( هزار قله عشق – ص 39 )

 

((زندگی طپش عشق در ثانیه ها است ))

 

نا هار اشرافی داشتیم (نان و ماست ) سفره را انداخته و نیانداخته دکتر چمران رسید . دعوتش کردیم بماند. دست هایش را شست . سر همان سفره نشست . یکی پرسید : پس این وزیر دفاع که گفتن قراره بیاد و سر کشی به جبهه کند چه شد ؟!

شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات !

 

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( پنج شنبه 84/10/1 :: ساعت 5:59 صبح )

»» کنگره سرداران و سه هزار شهید استان سمنان

تنم در جبهه سردشت گم شد                                                 دلم در قصر شیرین رفت از دست

شبی با بچه های گشت گم شد                                                 سرم در کربلای هشت گم شد

 

دیدم سر سیدی روی آب است و تنش توی آب تکان می خورد و سرش برگشته بود عقب . فکر کردم باید تموم کرده باشد . پس گردنش را گرفتم و کشیدم پای دژ تا در امان باشد .

بعد که بچه ها مستقر می شدند می آمدیم و می بردیمش نگاهش که کردم دیدم تیر از پیشانیش رفته تو ولی لبهایش می جنبد . گوش دادم ((فبای الا ربکما تکذبان )) نه صدایی می شنید . نه چیزی می دید. احساسی به این عالم نداشت ولی دو ساعت با همین آیه خوش بود . نه می دید نه میشنید فقط ((فبای الا ربکما تکذبان ))...............                  به نقل از روزگاران

 

 

هر چند که بر پیکر ما تاخته اید

از جمجمه های ما بنا ساخته اید

 

هر چند زخون پهلوانان امروز

دیریست به ضرب سکه پرداخته اید

 

هر چند که از .رگ رگ ببریده ی ما

زنجیر طلا به گردن انداخته اید

 

هر چند میان شقایقها مان

چونان علف هرز .قد افروخته اید

 

غم نیست اگر به اشک ما طعنه زنید

تاریخ قبیله را . چو نشناخته اید

 

اما به همان که رفت و نامد خبرش

سوگند که ای دوزخیان با خته اید

 

به اطلاع دوستان و برادران و خواهران عزیز می رسانم که سایت اطلاع رسانی سرداران و سه هزار شهید استان سمنان به آدرس زبر افتتاح گردیده است . 

http://www.3000shahid.ir



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( سه شنبه 84/9/29 :: ساعت 3:0 صبح )

»» رفتن یا نرفتن

شهیدان ای رها گردیدگان آن سوی هستی قصه چیست ؟



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( شنبه 84/9/26 :: ساعت 4:23 عصر )

»» بسیجی........

خلاصه ای نا تمام از زنده یاد ابو الفضل سپهر

 

به نام خداوند بسیجیان از صدر اسلام تا کنون و به نام اول بسیجی عالم امیر المومنین علی (ع) در روزی که فرزندش سهم عسلش را از بیت المال به دلیل نیاز زودتر گزفته بود . برخود لرزید و فرمود .. ((عزیزم اگر شب گذشته که تو سهم خود را از بیت المال گرفتی تا صبح در این شهر کسی سر گرسنه بر زمسن گذاشته باشد . علی جواب خدایش را چه خواهد داد ؟ )) و به نام آن بسجی که تن به شمشیر داد ولی ذلت را نپذیرفت و به نام آن بسیجی که روزی خواهد آمد و عالم را از بند تبعیض و بردگی و جهالت نجلت خواهد داد و به نام آن پیر بسیجی خمینی کبیر که رهبر جهان اسلام بود و 15 سال در تبعید در خانه ای زیست و در گرمای تابستان و قتی خواستند پنکه ای برای او مهیا کنند تا بدن نحیفش از گرمای تابستان شهر نجف در امکان بماند می گوید :"چون دیگران از این وسیله بی بهره اند لازم نیست برای من پنکه بیاورید و به نام آن مدیر منطقه بسیجی که تلفن همگانی و اتوبوس را به موبایل و ماسین بیت المال ترجیح داد.و به نام آن بسیجی که فرمانده لشگر بود اما هنگامی که همسرش از او مبلغ 5000 ریال پول دستی می خواهد از یکی از دوستانش قرض می گیرد تا جلوی همسرش شرمنده نگردد . و به نام آن ابر مرد بسیجی که با مدرک دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه آمریکا قید زندگی مادی را در آمریکا زد و راهی لبنان و. ایران گشت . تا در جنگ عروس شهادت را در آغوش بکشد . و ........................

 

مرا سودای زینب در به در کرد

نصیبم جر عه ای خون جگر کرد

زفرط تشنگی بی تاب گشتم

عطش دیدم . ز خجلت آب گشتم

چه ها گویم زمشک تیر خورده؟

ز دست سا قی شمشیر خورده

به خاک افتاده مشک از دست ساقی

دو عالم پر شد از بوی اقاقی

مشامم پر شد از داغ شهیدان

که می گردم بیابان در بیابان

 

یا علی ---------------------------التماس دعا



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( پنج شنبه 84/9/24 :: ساعت 10:11 عصر )

»» شیعه یعنی.........

با عرض سلام خدمت تمامی دوستان و عزیزان

باردیگر شهداتوفیق را نصیب این بنده سرتا پا تقصیر کردند تا بتوانم هر چندناچیز از یاران عاشورایی پیر جماران بگویم ....... نمی دانم چرا از شهدا فاصله گرفته ایم و غرق در مادیات و زرق و برق این دنیا گشته ایم .... اول از همه خودم رامی گویم ؟! و چرا ؟؟؟؟؟؟؟

 

یاران نظری که نیک اندیش شوم                          بیگانه زقید هستی خویش شوم

تکبیر زنان رو سوی محبوب کنم                      از خرقه برون آیم و درویش شوم

 

بنده به عنوان مسئول حفاظت قرارگاه رعد نیروی هوایی ارتش به سربازان نگهبان دستور داده بودم تا شبها پس از خاموشی برای ورود و خروج به قرارگاه ایست شبانه بدهند . یکی از شبها نگهبان پاس دو سراسیمه من را از خواب بیدار کرد و گفت : در ضلع جنوبی قرارگاه شخصی هست که فکر می کنم برایش مشکلی پیش آمده است . پرسیدم مگر چه کار می کند ؟ گفت : او خودش را روی خاکها انداخته و پیوسته گریه می کند : من بی درنگ لباس پوشیدم و به همراه آن سرباز به محل رفتم . به او گفتم تو همین جا بمان . آهسته به طرف صدا نزدیک شدم .صدا به نظرم آشنا آمد . نزدیکتر رفتم او را شناختم . تیمسار عباس بابایی فرماندعه قرارگاه بود . او که به بیابان پناه برده بود و غرق در راز و نیاز بود .

                                                                             (خلیل صراف – پرواز تا بینهایت – ص 233 )

 

زادگان چاه تقدیریم ما

باز دست شه به نخجیریم ما

ما . همه یحیای عیسی آمدیم

گویی از مریم به دنیا آمدیم

زادگان مریم پاکیم ما

روح حق بر بستر خاکیم ما

دل به دریای مسلمانی زدیم

تکیه بر گاه سلیمانی زدیم

چشم ما سرشار آب و آتش است

در پی زیبا رخی لولی وش است

گریه ما هق هق ما حق حق است

ناله ی هجر از ولی مطلق است

شین شیعه ٍ؛شین شوق است و شهود

یا ؛نشان یا علی دریای جود

عین هم ؛تمهید ذکر یا علی است

های هوز ؛های ((هو))ذکر جلی است

شیعه باید همچو اشعار کمیت

سر نهد بر خاک پای اهل بیت

یا فرز دق وار در پیش هشام

تر ک جان گوید به تصدیق امام

این سخن کوتاه کردم والسلام

شیعه یعنی تیغ بیرون از نیام

 

سروده : مرحوم آقاسی

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( شنبه 84/9/12 :: ساعت 4:4 عصر )

»» یا مهدی ادرکنی

سردار حسین همدانی می گوید :

عملیات مطلع الفجر با رمز مقدس یا مهدی ادرکنی شروع شد و ما از پای آن دیوارهی تنگ کورک اغاز کردیم . چون اذان صبح مقارن بود با لحظه ی حرکت نیروها دستور دادیم بچه حین حرکت به سمت دشمن نمازشان را بخوانند . تمام نفرات دور تا دور کمرشان نارنجک بسته بودند و داخل کوله پشتی ها ؛ پراز فشنگ و خشاب اضافه بود  مسیر حرکت ؛ به راه ((بز رو )) معروف بود و در لبه ی پرتگاهی قرار داشت که اگر کسی از آنجا به پایین نگاه می کرد چشمانش سیاهی می رفت و هول می کرد !........

 

شیعیان مدیون خون کیستید ؟

زنده از رقص جنون کیستید ؟

کیست تا اسلام را احیا کند ؟

حکم حق را در زمین اجرا کند؟

گفت مولی ( کل ارض کربلا)

شیعه یعنی غربت و رنج و بلا

شیعه ی بی درد؛ زخم بی نمک

بس کن این ((یا لیتنی کنت معک ))

شیعه گی تنها نماز و روزه نیست !

اب تنها در میان روزه نیست

کوزه را پر کن ز آب معرفت

تا در او جوشد شراب معرفت

شیعه هستی ؛شیعه گی را باز جوی

تا که آب رفته ات آید به جوی

باده مما رزقنا هم بنوش

ینفقون بنیوش و در انفاق کوش

هم بنوش و هم بنوشان زین سبو

لن  تنا لوا البر حتی تنفقوا

 

سروده شاعر بسیجی مرحوم آقاسی

                                                                                                         



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( جمعه 84/8/20 :: ساعت 7:51 عصر )

»» شهات افتخار آسمانی ..............

حاج احمد متوسلیان می گفت:من خیال می کردم آدم جسوری هستم اما حاج همت پاک روی دست ما زده.روز تظاهرات در عربستان ؛ او یک سری از تصاویر کوچک برچسبدار حضرت امام خمینی را توی جیبش دشداشه خودش گذاشته بود . هر چند لحظه یک بار ؛ کاغذ پشت یکی از آنها را جدا می کرد و در حالی که برچسب را کف دستش مخفی کرده بود به طرف ماموران پلیس صعودی می رفت ؛ دست در گردان آنها می انداخت و به بهانه مناعقه ؛ آن عکس را پشت کلاه کاست آنها می چسباند و مردم از این عمل او بسیار می خندیدند

(همپای صاعقه ص 72)

 

شهیدان را شهادت افتخار است

شهادت گلشن زیبای یار است

شهادت مظهر اسم جمال است

شهادت شهد شیرین وصال است

شهادت رمز و راز جاودانی است

شهادت در حقیقت ؛ آسمانی است

شهادت لن ترانی را هویداست

شهادت سر موسی؛سر عیسی است

شهادت یک کلام بی دلیل است

شهادت عشق را تنها دلیل است

بویژه آن شهیدانی که گمنام

شدند آوازه ای میخانه و جام

بیا مرثیه ای از دل بخوانیم

 که شاید در میان گًٌٍَُِّْل نمانیم

سلامی ابتدا تقدیم داریم

بدین معنا که دل تسلیم داریم

سلام ای کوکبان آسمانی

سلام ای لاله های ارغوانی

سلام ای رفتگان وادی عشق

سلام ای سرخوشان ساقی عشق

نوای من صدای نینوایی است

سه تار روزگار آشنایی است

بیا بنواز درد بی کسی را

 غم تنهایی و دلواپسی را 

دمی از خاطرات روز جنگم

دمی از کوله پشتی و تفنگم

دمی از جبهه و رزم شبانه

از آن نام آوران بی نشانه

در این جا دل سراغ یار گیرد

زدوش و اندوه هجران بار ؛ گیرد

شما در کوی دلبر جا گرفتید

مدال عشق از زهرا گرفتید

شما یاد آور کرب و بلائید

شما فریاد زینب را نوائید

شما را باب جنت ما گدایم

همه طفل دبستان شمائیم

شعر از منصوری

 

  

 

 

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( یکشنبه 84/8/15 :: ساعت 8:35 عصر )

»» شهدا را یاد کنیم با یک صلوات ............

برای اینکه لطف و رحمت و آمرزش خدا

شامل حال ما بشود باید اخلاص داشته باشیم

(سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت)

 

گرامی باد یاد و خاطره شهید فهمیده وشهدای دانش آموز

 

برای بچه هایی که تازه رسیده بودند پی جا می گشتم . یک پسر بچه را دیدم .گفت : با بچه های تهران آمده ام . من رو جا گذاشته اند و رفته اند . بچه بود دست خالی و تنها ولی معلوم بود که نمی ترسد . گفتم : خب اشکالی نداره تو هم بیا پیش ما . بعدها فهمبدم ((فهمیده ))بود؛ محمد حسین فهمیده .

                                     

                         نقل از روزگاران 58/17  

در عملیات کربلای دو ؛ محمود کاوه . فرمانده لشگر صدو پنجاه و پنج ویژه شهدا ؛ کار عجیبی کرد . نیروهای خط شکن را که جلو فرستاد ؛ آمد و نمازی دو رکعتی را اقامه کرد . بعد از نماز گفت : این نماز را فقط به دو دلیل خواندم ؛

اول برای پیروزی چه های خط شکن و بعد ....................

یکی از بچه ها پرسید بعد چه ؟ دلم می خواهد اگر خدا لایقم بداند ؛ این نماز ؛ آخرین نمازم باشد و خدا لایقش دانست و شهید محمود کاوه در همان عملیات شربت شهادت را نوشید .

 

 عاشقان بی ادعا ص 82



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( شنبه 84/8/14 :: ساعت 7:13 عصر )

»» اولین شهید محراب

 

محراب کوفه امشب در موج خون نشسته

    یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته

    سجاده گشته رنگین از خون سرور دین

    یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین

    از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید

    رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید

     دیگر نوای تکبیر از کوفه بر نیامد

     نان آور یتیمان دیگر ز در نیامد

    غمخوار دردمندان امشب شهید گردید

    امشب جهان ز فیض حق ناامید گردید

    تنها نه خون به محراب از فرق مرتضی ریخت 

    امشب شرنگ بیداد در کام مجتبی ریخت

    امشب به کوفه بذر کفر و ضلال کِشتند

    مرغان کربلا را امشب به خون کشیدند

    تیغ نفاق امشب بر فرق وحدت آمد

    امشب به نام سجاد خط اسارت آمد

    امشب به محو خادم، خائن دلیر گردید

    آری برادر امشب زینب اسیر گردید

    باب عدالت امشب مسدود شد بر انسان

    امشب بنای وحدت در کوفه گشت ویران

    امشب جهان ز فیض حق ناامید گردید 

    امشب بنام قرآن، قرآن شهید گردید

    سجاده گشته رنگین از خون سرور دین

    یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین

                                                          "حمید سبزواری"

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( دوشنبه 84/8/2 :: ساعت 6:59 عصر )

<   <<   31   32   33   34   35   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خبر اسید پاشی ،سوءقصد و یا تعرض به یک دختر جوان در شهرسمنان قویا
نماز شب
برادر داخل قبر شهیدحسن باقری
دلتنگی سردار اسماعیل احمدی مقدم
یا مقلّب القلوب والابصار
سردار سرتیپ پاسدار شهید حسن شاطری
چه تعداد ایرانی عضو فیس بوک هستند؟
پنج فیلترشکن صد درصد تضمینی!
شهید حاج احمد کاظمی
حیف که تهران دو کوهه ی قشنگی نیست!
معلم بزرگ اخلاق تهران رفت
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 28
>> بازدید دیروز: 75
>> مجموع بازدیدها: 410042
» درباره من

شهدا
خادم الشهدا
امروز جمهورى اسلامى و نظام اسلامى با یک جنگ عظیمى مواجه است، لیکن جنگ نرم - که دیدم همین تعبیر «جنگ نرم» توى صحبتهاى شما جوانها هست و الحمدللَّه به این نکات توجه دارید؛ این خیلى براى ما مایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خوشحالى است - خوب، حالا در جنگ نرم، چه کسانى باید میدان بیایند؟ قدر مسلّم نخبگان فکرى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. یعنى شما افسران جوانِ جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با جنگ نرمید. اینى که چه کار باید بکنید، چه جورى باید عمل کنید، چه جورى باید تبیین کنید، اینها چیزهائى نیست که من بیایم فهرست کنم، بگویم آقا این عمل را انجام بدهید، این عمل را انجام ندهید؛ اینها کارهائى است که خود شماها باید در مجامع اصلى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان، فکرى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان، در اتاقهاى فکرتان بنشینید، راهکارها را پیدا کنید؛ لیکن هدف مشخص است: هدف، دفاع از نظام اسلامى و جمهورى اسلامى است در مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با یک حرکت همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جانبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى متکى به زور و تزویر و پول و امکانات عظیم پیشرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى علمىِ رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى. باید با این جریان شیطانىِ خطرناک مقابله شود.

» پیوندهای روزانه

افسر جوان جنگ نرم [152]
اولین یادوراه شهدا عاشورایی [55]
مشاوره ازدواج [484]
سایت خبری تابناک [213]
فاوا نیوز [197]
سایت فرهنگ انقلاب اسلامی [295]
محبان الزهرا [365]
ذاکرین [389]
سایت رهبری [483]
سایت صبح [244]
رجا نیوز [372]
سبکبالان [682]
دفاع مقدس [1046]
سایت ناجا [332]
[آرشیو(14)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
شهادت[128] . شهید علیرضا مولایی . عید . فاطمیه . قم . مادر . نوروز . نیروی انتظامی . ولایت . یاس . کرببلا . آقا . احساس . ایت الله . ایران . بسیجی . بهجت . خمینی . ریگی . سید احمد . شاخص .
» آرشیو مطالب
یادیاران
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
خرداد 90
اردیبهشت 90
مهر 91

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
برادران شهید هاشمی
WOET
fazestan
گرمساری
غمکده ی چاه علی(ع)

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان









» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب