برترین مردم کسی است که دانش مردم را بر دانش خویش بیفزاید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
شهدا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شهادت مهدی باکری به روایت احمد کاظمی

صداش هنوز توى گوشم‏ست، که مى‏گفت «پاشو بیا، احمد!»
 باز مثل خیبر با هم بودیم. همه چیزمان مشترک بود. هدف‌ها‌یى که برامان در نظر گرفته بودند در کمترین زمان تصرف شد. ما هم تثبیتش کردیم. تا این که رسیدیم به مرحله‏ى عبور از دجله و ادامه‏ى عملیات در آن طرف دجله، روى جاده‏ى بصره - العماره.
 ساعت هشت صبح بود. صداى درگیرى یگان‏هاى شمالى به گوش‏مان مى‏رسید. به ما ابلاغ کردند از دجله رد شویم. مهدى و بچه‏هاى لشکرش در محلى بودند به اسم کیسه‏یى. با من تماس گرفت. رفتم پیشش. با هم برنامه ریزى کردیم که کجا باشیم و چطور عمل کنیم.
 ماموریت مهدى این بود که برود آن طرف مستقر شود و شد. من در رفت و آمد بودم. نماز ظهرم را پیش مهدى، روى دژ و در چاله‏ى یک بمب، کنار جاده‏ى اتوبان بصره - العماره خواندم، جایى که مهدى بى‏سیم و تمام زندگى‏اش را برده بود آن جا و عملیات را از همان جا فرماندهى مى‏کرد.
 ناهار را همان جا خوردم. تا عصر پیشش ماندم. برترى نظامى با ما بود. هنوز فشار زیادى از طرف عراق نبود. از طرفى گزارش دادند عراق دارد از سمت بصره نیرو مى‏آورد که آن جبهه را تقویت کند. هوا غبارآلود بود. تانک‌ها‌شان داشتند خودشان را مى‏رساندند به خط براى تک به منطقه‏یى که مهدى تصرف کرده بود.
 از قرارگاه تماس گرفتند گفتند سریع برویم براى جلسه. به مهدى گفتم، گفت «بااین وضع نه، من نیایم بهترست».
 راست مى‏گفت. نمى‏شد بیاید. نیروهاش آن جا بودند. باید مى‏ایستاد مى‏گفت چى کار کنند. همان لحظه یک گروه را فرستاد بروند روى جاده‏ى آسفالت تا بروند پلى را منهدم کنند که عراقى‏ها قرار بود از آن بگذرند. نیروها جلوتر از مهدى بودند و برترى با ما بود. اگر آن پل منفجر مى‏شد و راه بسته، هیچ نیرویى نمى‏توانست از آن سمت بیاید. هر کدام شان هم که مى‏ماندند این طرف، با وجود هور در دو طرف، مجبور مى‏شد بیاید طرف ما و یا تسلیم بشود یا هلاک.
 از مهدى خداحافظى کردم. پیاده آمدم تا ساحل. سوار قایق شدم. در راه مرتب با مهدى تماس گرفتم فهمیدم نیروهایى که رفته‏اند براى انهدام پل شهید شده‏اند و قرارست چند نفر بیایند این ور پل و مواد منفجره ببرند... که خودش یک پروژه‏ى چند ساعته بود. آن‏ها هم حتى شهید شدند.
 یک نگرانى بزرگ توى دلم ریشه دواند. جلسه ساعت پنج و شش عصر تمام شد. مى‏خواستم برگردم. بى سیم چى مهدى تماس گرفت گفت مهدى با من کار دارد.
 گفتم «وصلش کن!»
 مهدى گفت «فشار زیاد شده. خودت را برسان!»
 سریع رفتم آن طرف دجله دیدم عراقى‏ها دور تا دور مهدى را محاصره کرده‏اند. نیروهاى خرازى هم نتوانسته بودند کارى کنند و رانده شده بودند عقب. خیلى از بچه‏ها شهید شده بودند. عراقى‏ها لحظه به لحظه بیشتر مى‏شدند. مواضع خودشان را پس مى‏گرفتند. تانک‏هاى زیادى را آن جا پیاده کرده بودند. آتش تیر مستقیم‏شان یا آتش دیوانه‏ى خمپاره‏ها، هیچ با آن آتش سبک اولیه‏شان قابل قیاس نبود. قرار شد من برگردم بروم آن طرف دجله گزارش بدهم، سر و سامانى هم به کارها و تا تاریک نشده برگردم بیایم پیش مهدى.
 در راه و هر جا که بودم مرتب تماس مى‏گرفتم و دلهره‏ام بیشتر مى‏شد. مهدى یک بار هم نگفت آتش به نفع ماست. کار به جایى کشید که دیگر نیرو هم نمى‏توانست برود آن طرف. یعنى موقعیت ما طورى بود که اگر مى‏آمدند جلو، از سه طرف راه مان را مى‏بستند و اگر تا دجله مى‏آمدند جلوتر مى‏توانستند پشت سر ما را هم ببندند و خطرساز بشوند. شاید یک ساعت و یا یک ساعت و نیم بیشتر طول نکشید که مهدى تماس گرفت گفت «مى‏آیى؟»
 گفتم «با سر.»
 گفت «زودتر!»
 آمدم خودم را رساندم به ساحل دجله دیدم همه چیز متلاشى شده و قایق را آتش زده‏اند. با مهدى تماس گرفتم گفتم «چه خبر شده، مهدى؟»
 نمى‏توانست حرف بزند. وقتى هم زد با همان رمز خودمان زد گفت «این جا آشغال زیادست. نمى‏توانم.»
 از آن طرف هم از قرارگاه مرتب تماس مى‏گرفتند مى‏گفتند«هر طور شده به مهدى بگو بیاید!»
 مهدى مى‏گفت نمى‏تواند. من اصرار کردم. به قرارگاه هم گفتم. گفتند «پس برو خودت برش دار بیاورش!»
 نشد. نتوانستم. وسیله نبود. آتش هم آن قدر زیاد بود که هیچ چاره‏یى جز اصرار برام نماند.
 گفتم «تو را خدا، تو را به جان هر کس دوست دارى! هر جوى هست خودت را بیا برسان به ساحل، بیا این طرف!»
 گفت «پاشو تو بیا، احمد! اگر بیایى، اگر بتوانى بیایى، دیگر براى همیشه پیش هم هستیم.»
 گفتم «این جا، با این آتش، من نمى‏توانم. تو لااقل...»
 گفت «اگر بدانى این جا چه جاى خوبى شده. احمد. پاشو بیا. بچه‏ها این جا خیلى تنها هستند.»

ادامه دارد ....................



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » خادم الشهدا ( دوشنبه 85/1/14 :: ساعت 3:29 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خبر اسید پاشی ،سوءقصد و یا تعرض به یک دختر جوان در شهرسمنان قویا
نماز شب
برادر داخل قبر شهیدحسن باقری
دلتنگی سردار اسماعیل احمدی مقدم
یا مقلّب القلوب والابصار
سردار سرتیپ پاسدار شهید حسن شاطری
چه تعداد ایرانی عضو فیس بوک هستند؟
پنج فیلترشکن صد درصد تضمینی!
شهید حاج احمد کاظمی
حیف که تهران دو کوهه ی قشنگی نیست!
معلم بزرگ اخلاق تهران رفت
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 36
>> بازدید دیروز: 31
>> مجموع بازدیدها: 409938
» درباره من

شهدا
خادم الشهدا
امروز جمهورى اسلامى و نظام اسلامى با یک جنگ عظیمى مواجه است، لیکن جنگ نرم - که دیدم همین تعبیر «جنگ نرم» توى صحبتهاى شما جوانها هست و الحمدللَّه به این نکات توجه دارید؛ این خیلى براى ما مایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خوشحالى است - خوب، حالا در جنگ نرم، چه کسانى باید میدان بیایند؟ قدر مسلّم نخبگان فکرى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. یعنى شما افسران جوانِ جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با جنگ نرمید. اینى که چه کار باید بکنید، چه جورى باید عمل کنید، چه جورى باید تبیین کنید، اینها چیزهائى نیست که من بیایم فهرست کنم، بگویم آقا این عمل را انجام بدهید، این عمل را انجام ندهید؛ اینها کارهائى است که خود شماها باید در مجامع اصلى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان، فکرى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان، در اتاقهاى فکرتان بنشینید، راهکارها را پیدا کنید؛ لیکن هدف مشخص است: هدف، دفاع از نظام اسلامى و جمهورى اسلامى است در مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با یک حرکت همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جانبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى متکى به زور و تزویر و پول و امکانات عظیم پیشرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى علمىِ رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى. باید با این جریان شیطانىِ خطرناک مقابله شود.

» پیوندهای روزانه

افسر جوان جنگ نرم [152]
اولین یادوراه شهدا عاشورایی [55]
مشاوره ازدواج [484]
سایت خبری تابناک [213]
فاوا نیوز [197]
سایت فرهنگ انقلاب اسلامی [295]
محبان الزهرا [365]
ذاکرین [389]
سایت رهبری [483]
سایت صبح [244]
رجا نیوز [372]
سبکبالان [682]
دفاع مقدس [1046]
سایت ناجا [332]
[آرشیو(14)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
شهادت[128] . شهید علیرضا مولایی . عید . فاطمیه . قم . مادر . نوروز . نیروی انتظامی . ولایت . یاس . کرببلا . آقا . احساس . ایت الله . ایران . بسیجی . بهجت . خمینی . ریگی . سید احمد . شاخص .
» آرشیو مطالب
یادیاران
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
خرداد 90
اردیبهشت 90
مهر 91

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
برادران شهید هاشمی
WOET
fazestan
گرمساری
غمکده ی چاه علی(ع)

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان









» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب