((اگر اخلاص باشد همه چیز هست ---شهید همت))
همسر شهید همت در مورد عشق و علاقه این شهید بزرگوار به بسجیان این گونه می گوید: در طول دو سال و دو ماه زندگی مشترک بین من و حاجی سه عید نوروز داشتیم و تحویل هیچ سالی را با هم نبودیم . قبل از تحویل آخرین سال زندگی حاجی. با او زیاد صحبت کردم که بگذار این عید را باهم باشیم . حاجی گفت (می دانی! بسیاری از بچه بسیجی ها چند ماه است که خانواده هایشان را ندیده اند. بگذار من عذاب وجدان نداشته باشم . بگذار با بسیجی ها در سنگر بمانم ) یک بار لای دفتر سر رسید رو زانه حاجی نامه های بسیجی ها را دیدم . یکی از آنها نوشته بود ((من سر پل صراط جلوی تو را می گیرم !سه ماه است که به عشق رویت تو جبهه ها منتظرم . به امید روزی که فرمانده ام . حاج همت را ببینم )) حاجی می گفت: تو فکر نکن من آدم خوبی هستم که بسیجی ها برای من نامه می نویسند . من یک گناهی به در گاه خداوند کرده ام که باید با محبت ای ها عذاب پس بدم . مگر من کی ام که اینها برای من نامه می نویسند ؟!
حاصل کلام حاجی همیشه این بود . ((سختی های زندگی من و تو در مقابل کار این بچه بسیجی ها هیچ هم نیست !))
ای شهیدان دردها برگشته اند روزهامان را به شب آغشته اند
فصل هامان گونه ای دیگر شدند چشم هامان مست و جادوگر شدند
روحهامان سخت . تن آلوده اند آسمان هامان لجن آلوده اند
هفته ها در هفته ها گم می شوند وهم ها فردای مردم می شوند
فانیان وادی بی سنگری تیغ های مانده در آهنگری
حاصل آ‹ ماجرا ها حیرت است ؟ میوه ی فرهنگ جبهه عشرت است ؟
حاصل آغازها پایان شده است ؟ میوه ی فرهنگ جبهه نان شده است ؟
شعله ها . سردیم ما.سردیم ما فرصتی شاید که برگردیم ما
یسطرون هم رفت و ما نون ماندیم بعد لیلا باز مجنون ماندیم
پشت آغازی که اقیانوس شد درتکاپوی شبیخون مانده ایم