1- خدا حفظ کند حجتالاسلام و المسلمین هاشمینژاد را. در یکی از سخنرانیهایشان که حدود هفت هشت سال پیش گوش کرده بودم در تفسیر آیهی آخر سورهی تکاثر که میفرماید «لتسئلنّ یومئذ عن النعیم» چنین گفته بود که فردای قیامت خداوند کریمتر و بزرگتر از این حرفها است که بخواهد به سیب و گلابیای که خوردهایم گیر بدهد. که اگر از مال حلال بوده نوش جانتان. آن نعمت بزرگی که خداوند در روز حساب از انسان دربارهی آن سؤال میکند نعمت وجود «ولایت» است. اینکه موضعگیری انسان در برابر ولایت چگونه بوده است.
- رهبر انقلاب در یکی از سخنرانیهای بعد از ماجرای فتنه به این مسأله اشاره کردند آن چیزی که باعث شده ما برخی از مسلمانان صدر اسلام را تحسین کنیم و از آنان به بزرگی یاد کنیم، نه به واسطهی خصوصیات و محاسن فردی و صرفا اخلاقی، که به دلیل «موضعگیری»های درست و به هنگامشان بوده است. این مواضع سیاسی است که باعث یزرگی یا کوچکی افراد میشود نه نماز و روزه و مابقی فرائص فردی و معنوی. اگر ما امروز از کسانی چون ابوذر و سلمان و مالک اشتر و مقداد و یاران عاشورایی سیدالشهداء به بزرگی یاد میکنیم و همواره آنان را به عنوان الگو به جامعه معرفی میکنیم، از باب مواضع درست سیاسی آنها مخصوصا در قبال مسألهی «ولایت» بوده است. تاریخ از تمام کسانی که با مواضع خود باعث تقویت ولایت شدهاند به نیکی یاد کرده است. و بالعکس. حتی تاریخ از انسان عارفی چون خواجه ربیع که جزو چند عارف نامی صدر اسلام بود نیز به بزرگی یاد نخواهد کرد اگر در برابر ولایت برای لحظهای پایش بلغزد. که لغزید. آنگاه که در پیکار صفین در مقابل امر ولایت تردید به دل راه داد و به شک افتاد که آیا این جنگ درست است یا نه. بنابراین به حضرت امیر (ع) عرضه داشت من دچار شک در این جنگ شدهام، که این جنگ ما جنگ حق و باطل هست یا خیر، خواهشا مرا از این امر باز بدار. خواجه صرفا نگاه میکرد به نماز و روزهای که جبههی مقبال به جای میآورد و آن را نشانهی ایمان میدانست. و امیر (ع) عمق جببه را میدید و از پس سجادهها و قرآن خواندنهایشان، نفاق و کفر را میدید. حتی خواجه نفهمید در هر جایی که ولایت هست آن جبهه، جبههی حق است. و همین امر باعث تردید او شد. حضرت اهم که وضع را این چنین دید و را به یکی از نواحی مرزی فرستادند. اما همین سرپیچی حتی مؤدبانه و محترمانه در برابر ولایت و تردید در امر او کافی بود که او حتی نتواند در حادثهی عاشورا نیز حضور یابد و نامش به عنوان اصحاب سیدالشهدا نوشته شود. حجت خدا را به مسلخ بردند و او از خود عکسالعملی نشان نداد. و شد یکی از مصادیق خواص بی بصیرت در تاریخ اسلام.
3- تاریخ اسلام پر است از لغزشهای این چنینی انسانها در برابر موضوع مهمی به نام «ولایت». انسانها نشان دادهاند که چگونه در مواقعی بر سر موضوع ولایت و تبعیت از آن کم آورده و دچار ریزش شدهاند. و بالعکس. که بسیاری از انسانها گوش به امر ولایت دادهاند و یک شبه ره صد ساله را پیمودهاند. راز ماندگاری شهدای دفاع مقدس نیز در همین نهفته است. که آنان گفتند ما میرویم و جان میدهیم اما نمیگذاریم امر امام روی زمین بماند. بنابراین ولایت معیار و ملاک سنجش افراد است. عیار انسانها را باید با ولایتپذیری آنان مورد سنجه قرار داد. مخصوصا در جامعهی دینی چون جمهوری اسلامی که مبتنی بر رکن رکین ولایتفقیه است.
4- متأسفانه مشاهده میشود که عدهای از افراد دم از ولایت مینند و واقعا هم عاشق ولایت هستند اما رفتار و گفتار آنان «ولایی» نیست. انسان ولایی انسانی است که در مرتبهی قول و فعل نیز شیعه و پیرو ولایت باشد. ولایتمدار یعنی انسانی که دقیقا پا در جا پای ولیّ خود میگذارد. به تعبیر حضرت مصباح یزدی –حفظهالله- رابطهی ولایتمدار با شخص ولیّ، رابطهی فرمانده و سرباز است. که فرماند گفت بزن، بزند، و گفت بایست، بایستد.
5- موضوع ولایتمداری را میتوان در چندین سطح و رتبه و طبقه مورد بررسی قرار داد. اما آن چیزی که باعث نوشتن این سطور شد نقد جریان رسانهای موجود در کشور است. البته قرار بود خیلی پیش از اینها گفته شود که گویا حوالت به این تاریخ که مصادف با سخنان رهبر انقلاب شد دادند.
متأسفانه دیده میشود رسانهها و مخصوصا سایتهای خبری علیرغم ادعای پیروی از ولایت، گویا در پارهای از مسائل، ولایی عمل نکرده نمیکنند. برای مثال رهبر انقلاب دو روز پیش در جمع مردم شیراز چنین فرمودند:
«عرض من به عناصر داخلى، به مردم دلسوز، به برادران و خواهرانى که در داخل با مسائل تبلیغاتى سر و کار دارند، این است که سعى کنند به این آشفتگى کمک نکنند. این که تحلیل بگذارند، یکى از آن طرف، یکى از این طرف، این علیه آن، آن علیه این، براى هیچ و پوچ، چه لزومى دارد؟ نه، دستگاه بحمداللَّه دستگاه مقتدرى است، مسئولین مشغول کارشان هستند، رهبرى هم که بندهى حقیر هستم با همهى حقارت، خداى متعال کمک کرده، ما در مواضع صحیحِ خودمان محکم ایستادهایم. تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوهى الهى نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوى آرمانها ذرهاى منحرف شود. تا مردم عزیزمان اینجور با شور، با شعور، با بصیرت، با عزم راسخ در میدان هستند، لطف الهى شامل است...»
این جملات گویای این موضوع است که کار رسانه، جنجال و هیاهو برای هیچ و پوچ نیست. رسانه باید در جهت تقویت بنیادهای فکری و عقیدتی جامعه قدم بردارد نه اینکه بخواهد برای بالا بردن آمار بازدیدکنندگان خود از هر ترفندی استفاده کرده و تیترهای جهتدار در مورد اشخاص البته مسألهدار بزند. این موضوع آن چنان اهمیت دارد که رهبر انقلاب دیروز هم در جمع فرماندهان انتظامی مجددا به این موضوع اشاره کرده و با انتقاد از مواضع برخی ار رسانهها بیان کردند:
«متأسفانه برخوردی که برخی روزنامه ها با این سخنان کردند، بجای القای آرامش در کشور، القای دوگانگی و دعوا را می کرد.» و سپس ادامه دادند:
«نباید به گونه ای صحبت و یا مطلبی نوشته شود که القای تنش و درگیری در جامعه باشد زیرا این موضوع، خلاف شرایط کنونی کشور است.»
ایشان با اشاره به تلاش رسانه های بیگانه برای بزرگنمایی برخی اختلاف نظرها، تأکید کردند: «نباید از گفته ها و یا نوشتههای ما برداشت اختلاف شود و اگر هم اختلاف نظری است نباید جلوی مردم اخم کرد و بهانه به دست رسانه های بیگانه داد.»
سخنان ایشان به وضوح نمایانگر این موضوع است که کار رسانه فقط «خبر رسانی» نیست که گاهی «خبر نرسانی» هم هست. بدین معنی که رسانهها نباید همهی اخبار را هم منتشر کنند. گاهی اوقات مصلحت ایجاب میکند که حتی یک خبر منتشر نشود. آنجا که انتشار خبر فایدهای جز دامن زدن به اختلافات و ازدیاد تنشها و رقابتهای بیمورد در بین مسئولین و مردم ندارد چه سود از انتشار آن! رسانهی دینی مانند رسانههای سکولار و غربی نیست که برای سرگرم کردن مخاطب و سر کار گذاشتن مردم سعی در «بمباران اطلاعاتی» مخاطب داشته باشد.
وقتی سیدناالقائد میفرمایند:
«شما ببینید در همین پنج شش روز گذشته سر یک قضیهاى که آنچنان هم از اهمیت بالائى برخوردار نبود - سر مسئلهى اطلاعات و امثال اینها - چه جنجالى در دنیا راه انداختند. تحلیلها را بردند به این سمت که بله، در داخل نظام جمهورى اسلامى شکاف ایجاد شده است، حاکمیت دوگانه شده است، رئیس جمهور حرف رهبرى را گوش نکرده است! دستگاههاى تبلیغاتىِ خودشان را از این حرفهاى سست و بىپایه پر کردند. ببینید چطور منتظر بهانهاند. ببینید چطور مثل گرگ در کمین نشستهاند که یک بهانهاى پیدا کنند، هر جور میتوانند، حمله کنند. میدانند که دولت مشغول تلاش و فعالیت و خدمت است. خب، واقعاً در کشور دارد خدمت انجام میگیرد. هر جا خدمت باشد، هم مردم طرفدار هستند، هم رهبرى طرفدار است. ما که راجع به شخص قضاوت نمیکنیم؛ ما کار را، خط را، جهتگیرى را ملاک و معیار قرار میدهیم. آنجائى که کار و خدمت و تلاش هست، حمایت ما هست، حمایت مردم هست. و بحمداللَّه امروز کار دارد انجام میگیرد. مسئولین دولتى هم حقاً و انصافاً دارند تلاش میکنند؛ هم اعضاى دولت، هم بخصوص خود رئیس جمهور. اینها شب و روز ندارند؛ من مىبینم، من از نزدیک شاهدم. اینها دائم مشغول کارند، مشغول خدمت و تلاشند. خب، اینها براى کشور خیلى باارزش است...»
چرا بعضیها سعی دارند باز هم جریان انحرافی را تبدیل به مسألهی اصلی کشور بکنند! حرف نگارنده این نیست که به کلی جریاناتی نظیر این را به فراموشی بسپاریم، نه، بلکه بحث بر سر این است که درجه اهمیت آن را بیش از حد بالا نشان ندهیم. این جریان هم مانند همهی جریانات انحرافی دیگر با درایت رهبری و هوشیاری مردم تمام خواهد شد و از بین خواهد رفت اما ما مسائل خیلی مهمتری در پیشرو داریم. بحث موج بیداری اسلامی، موضوع کوچکی نیست که متأسفانه هنوز در مقابل آن هیچ کاری انجام ندادهایم. همین چند روز پیش بود که استاد بزرگوارم جناب پناهیان پیشنهاد دادند که بچه مذهبیها باید فضای سایبر را با تحلیلها و اخبار خود در این مورد پر کنند و خبر آن را به گوش همهی مردم جهان برسانند. همواره یکی از بخشهای مهم سخنرانیهای سیدنالقائد در این چند ماههی اخیر اختصاص به همین موضوع داشت. اما ما چه کردهایم؟ جهان اسلام بیدار شده است و غرب در بدترین شرایط تمدنی خود قرار دارد. زمزمههای فروپاشی تمدن اومانیته و لیبرال سرمایهداری غرب و محور اصلی آن، ایالات متحده به گوش میرسد. حالا بماند دغدغههایی چون نهضت تولید علم و جنبش نرمافزاری، الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، مبارزه با باندهای فساد و ایجاد جنبش مطالبهی مردمی در جهت تحقق عدالتخواهی که همواره رهبری بر آنها تأکیده کرده و هنوز نیمه کاره ماندهاند. اما ما نشستهایم و دست رو دست گذاشتهایم و هی خبر آپ میکنیم که فلان «کس»ک در مورد فلان شخص چه گفته است. دیروز کلّ فضای خبری شده بود این موضوع که آیا رئیسجمهور به جلسهی دولت میرود یا نه. با نمایندگان مجلس مصاحبه کردند، یادداشتها و تحلیلهای مختلف نوشتند و هی بر هیزم این آتش دمیدند. گویا کسانی خوششان میآید که برای مردم به هر طریق ممکن که شده اثبات کنند فلان شخص، ضد ولایت است. بعضی از سایتها فقط کارشان شده خبر زدن در مورد جریان انحرافی. اما باور کنید گر رهبری گفتند فلان موضوع مسألهی اصلی نیست، یعنی واقعا مسألهی اصلی نیست. چرا که فرجام این جریان مشخص است. تجربه نشان داده که هر فرد و گروه و جریانی که بخواهد در مقابل ولایت قرار بگیرد به سرعت توسط خود مردم محو خواهد شد. چه آن فرد و جریان از نوع اصلاحطلب باشد چه اصولگرا. چه نخستوزیر باشد چه رئیسجمهور. و چه حتی مثلا استوانهی نظام.
پس بیایید به جای این مسائل به موضوعات اصلی بپردازیم. بیایید مانند همهی انسانهای بزرگ تاریخ که با موضعگیریهای درست و به هنگام خود به عنوان نماد و الگو به جامعه معرفی شدهاند ما هم در حوزهی کار خود به الگو و نمادی جدید تبدیل شویم. روی سخنم با رسانهها و سایتهای ولایی است نه با دیگران که ما را اصلا با آنان کاری نبوده و نیست، اما رسانههای ولایی اگر میخواهند ولایی بمانند چارهای ندارند جز اینکه در مسیر ولایت حرکت کنند.
برگرفته از سایت بولتن نیوز