کتاب «گمشده من» سرگذشت قرارگاه سری نصرت و نقش شهید علی هاشمی به روایت محسن رضایی است که به ابعاد تازهای از ناگفتههای جنگ تحمیلی میپردازد.
در کتاب گمشده من، به روایتهایی از هشت سال دفاع مقدس اشاره میشود که پیش از این کمتر به آنها پرداخته شده است. محسن رضایی در این کتاب به سرگذشت قرارگاه سری نصرت و نقش شهید علی هاشمی در آن نگاه تازهای دارد؛ روایتی که در شروع کتاب با یک بحران آغاز میشود. «بعد از عملیات بیتالمقدس، عراقیها دست ما را خوانده بودند و فهمیده بودند چگونه عملیات میکنیم...» و این آغاز ماجراست.
کتاب شروع خوبی دارد و خواننده را مجذوب خود میکند که ادامه بدهد تا بداند بحران کجاست و روش ما (نیروهای رزمنده ایرانی) چه بوده که عراقیها دستمان را خواندهاند؟ و حالا نقشه جدی چیست؟ و حاصل جلسات مداوم با فرماندهان چه خواهد بود؟
بالاخره نتیجه این جلسات و با پناه بردن به خدا از طریق کلامش قرآن، انجام عملیات در منطقه «هور الهویزه» است که این موضوع خود در ذهن خواننده سوالهای متعدد ایجاد میکند:
1- چرا این منطقه؟ به عبارتی تفاوت هور الهویزه با سایر مناطق چیست؟
2- آیا رزمندگان ما میتوانند در این منطقه پیروز شوند؟
3- چگونه این پیروزی محقق میشود؟
4- سرانجام چه میشود؟
و سوالهایی از این دست که ذهن خواننده را به خود معطوف میدارد و کتاب را از روایت تبدیل به یک ماجرای اکشن و حادثهای میکند و خواننده درگیر این ماجرا میشود. اما قسمت جالبتر کتاب آنجاست که پای «علی هاشمی» به میان میآید و باز سوالهایی دیگر به ذهن خواننده راه مییابد و روایت را جذابتر میکند.
محمدمهدی بهداروند به عنوان تنظیم و تدوینکننده این روایت و محسن رضایی به عنوان راوی این روایت یک منطقه خاص و ویژه با یک فرد منحصر به فرد و در عین حال غیرنامی را مطرح میکنند و خواننده را بر این وا میدارند تا دو جزیره انسانی و طبیعی را کشف کند.
چرا علی هاشمی برای این ماموریت حساس و مهم انتخاب میشود؟ و اکنون این شخص به عنوان شخصیت اصلی ماجرا با این موقعیت به وجود آمده چه میخواهد بکند؟
یکی از ویژگیهای این کتاب اینکه پای اشخاص شناخته شده دیگری به میان میآید و آنها هم نقشهایی ثمربخش یا غیرثمربخش در این مقطع از جنگ دارند: «هر چند هدف تمام آنها پیروزی است، اما به روشهای مختلف.»
وصف اولین ملاقات دکتر رضایی و علی هاشمی دلنشین است: «علی طوری به حرفهایم گوش میداد که گاهی پلک هم نمیزد، تمام وجودش شده بود گوش. از سکوت، نجابت و حرف پذیریاش خوشم آمد...» و از این به بعد کار علی شروع میشود که به نوبه خود برای خواننده جذاب و خواندنی است. مثالهای جالبی که در این کتاب برای معرفی شخصیت علی هاشمی به زبان راوی آورده شده بسیار حائز اهمیت است.
نکته مهم دیگر این کتاب که مربوط به ادبیات جنگ محسوب میشود، آن است که برای مردم و خواننده روشن میشود که چقدر برپایی یک مقر برای انجام عملیات سخت طاقتفرساست و کار یک روز و دو روز نیست و این مسئلهایست که کمتر به آن پرداخته شده است. در این کتاب نقش رزمندگان ایرانی که هدفی جز خدمت به مردم و سرزمین خویش ندارند بیش از پیش آشکار میگردد. دل و جرئت فرماندهان و به ویژه علی هاشمی به عنوان رزمندهای بیباک قابل پیش بینی نیست و در جاهایی که به نقش شناسایی منطقه برای بهتر انجام شدن عملیات و کسب اطلاعات از چگونگی و شیوه جنگ و فنون ادوات جنگی دشمن است، باورنکردنی و شگرف است. خواننده در کمال ناباوری این همه پیشروی تا دل دشمن برای کسب اطلاعات همه جانبه تا رسیدن به هدف نهایی که پیروزی و نجات خاک و جان سرزمین مان است، را باور میکند و با ادامه مستمر میخواهد هر چه زودتر ادامه ماجرا را بداند.
از ویژگیهای دیگر کتاب آن است که ماجرا لحظه به لحظه با کنش بیشتری همراه است و خواننده را وادار میکند که هر بار با خواندن هر صفحه فکر و طرحی از علی هاشمی ببیند و از هوش و ذکاوت او در به کارگیری از منطقه و نیروها، به کشفی نو برسد.
در این کتاب همچنین به حساس بودن و رمزآلودگی بسیار زیاد قرارگاه نصرت نیز اشاره دارد و اطلاعات خوبی را در زمینه «ویژه بودن» این قرارگاه و نقش مهمی که در جنگ ایفا میکند را به خواننده میدهد.
راوی محسن رضایی است و هر اطلاعاتی از شخصیت اصلی داستان «علی هاشمی» به خواننده میرسد به روایت اوست. ولی در قسمتهایی از این روایت اشارهای هم به جملاتی که شهید هاشمی به کار برده، شده است که سرشار از سادگی و خلوص نیت است. مثلا در قسمتی از روایت، حسن باقری نگران دکتر رضایی و مخالف رفتن او به «هور» است. علی در این موقعیت بی هیچ ترسی و با ایمانی که به خدای خویش دارد، به رضایی میگوید: «آقا محسن من تا اون طرف عماره هم شما را میبرم و میآورم و خبری هم نیست!»
استفاده از دیالوگهای شهید هاشمی در روایت توسط محسن رضایی، شخصیت شهید هاشمی را برای خواننده جالبتر و خاصتر میکند. این استفاده به جا از گفتگوها را میتوان جزء محاسن این کتاب برشمرد. رفتن به دل «هور» و همراه شدن با مردانی که آن منطقه را در مشت خود دارند، گشت و شناسایی به همراه این سلحشوران و شجاعان برای خواننده به یاد ماندنی خواهد بود.
بخش اول کتاب در جایی حساس تمام میشود. بخش دوم با یک اتفاق عجیب که روایت میشود آغاز میگردد و با این شروع میتواند حیرت برانگیزتر از فصل اول باشد و خواننده را درگیر این سوال کند، چگونه؟
در فصل دوم همچنان ماجرای «هور» ادامه دارد تا... بعد محسن رضایی از خاطراتش این بار بیشتر به روایت دل سخن میگوید. از فرماندهان میگوید، از مخالفتها و موافقتهایشان، از علی و کارهای شیرینش، از علی و ایمانش و این بار از شب واقعه (عملیات) میگوید. رمز عملیات اعلام میشود و به نقطه حساس کتاب میرسیم... بعد از آن درباره فرازها و فرودهای جنگ سخن به میان میآید و آدمهای مختلف که بعضی منافق هستند و آرزویی جز تسلیم کشور ایران ندارند. بعد از این بحرانها فرمانهای امام است که بعد از خدا قوت قلب رزمندگان میشود و بعد از این همه تلاش و فرودهای جنگ، فرازی بزرگ رقم میزند.
نویسنده در این بخش که تقریبا اواسط کتاب است به خوبی توانسته است بحرانها را بیاورد و مدام در پی گرهافکنی باشد. یکی از این بحرانها علی است که مدام در میدان جنگ است و به خانوادهاش سر نزده...
استفاده جدید از «هور» و تغییر ماهیت در بکارگیری از این منطقه، از نقاط قوت این بخش است که برای خواننده قابل توجه است و خواننده را مشتاق میکند ادامه ماجرا را در فصل سوم دنبال کند.
فصل سوم که فصل پایانی است. این فصل اختصاص بیشتری به شهید علی هاشمی دارد، به ویژه خصوصیات شخصیتی وی. نگارنده سعی کرده در این بخش شناخت خواننده را از شخصیت محوری داستان تکمیل کند. اما محسن رضایی رسالت خویش را در شناساندن شهید هاشمی به مردم و خواننده کتاب تکمیل یافته نمیداند و پیشنهادهایی برای نویسندگانی که به ادبیات جنگ میپردازند و در این زمینه تحقیق و پژوهش میکنند دارد تا این شهید بزرگوار و قرارگاهش (نصرت) بیشتر مورد بررسی و شناخت مردم قرار بگیرد، چون هر دو دارای ویژگی و خصوصیات منحصر به فردی هستند که تودرتوهای فراوان دارند که شاید هر نویسندهای بتواند قسمتی از این ناشناخته را شناسایی و کشف کند.
نگارنده در این بخش گریزی کوتاه به سن نوجوانی علی میزند تا شخصیت او قبل از انقلاب و بعد از آن تا زمان شروع جنگ تحمیلی برای خواننده گنگ نباشد. بعد از آن درباره چگونگی عملیاتهایی که علی هاشمی در آن حضور داشته و چگونگی فرماندهی وی در پایگاه نصرت گفته میشود تا به نقطه اوج داستان میرسیم که برای خواننده غیرقابل پیش بینی است. در نهایت غریبانه جنگیدن علی هاشمی و باقی ماجرا...
نثر کتاب روان و خوب است. حسن دیگر اینکه ویژگیهای دراماتیک زیادی دارد. روایت گفته شده به صورت خطی و داستانی نیست بلکه کاملا دراماتیک و قابل تبدیل به ادبیات نمایشی از جمله فیلمنامه است چون در این کتاب از ابتدای جنگ سخن گفته نشده و سیر قصهگونگی ندارد، بلکه ماجرا با یک بحران آغاز میشود و داستان از قبل اتفاق افتاده است.
مهدی بهداروند با تسلط به ادبیات و آگاهی این گفتگو و تدوین را انجام داده و از قصهپردازی و جملات طولانی در این کتاب پرهیز کرده است.