شهیدان را شهادت افتخار است
شهادت گلشن زیبای یار است
شهادت مظهر اسم جمال است
شهادت شهد شیرین وصال است
شهادت رمز و راز جاودانی است
شهادت در حقیقت آسمانی است
شهادت لن ترانی را هویداست
شهادت سر موسی سر عیس است
شهادت یک کلام بی بدیل است
شهادت عشق را تنها دلیل است
به ویژه آن شهیدانی که گمنا م
شدند آوازه ی میخانه و جام
شهیدانی که در صحرای سوزان
بماندند در میان باد و طوفان
بیا مرثیه ای از دل بخوانیم
که شاید در میان گل نمانیم
سلامی ابتدا تقدیم داریم
بدین معنا که دل تسلیم داریم
سلام ای کوکبان آسمانی
سلام ای لاله های ارغوانی
سلام ای رفتگان وادی عشق
سلام ای سرخوشان ساقی عشق
نوای من صدای نی نوایی است
سه تار روزگار آشنایی است
بیا بنواز درد بی کسی را
غم تنهایی و دلواپسی را
دمی از خاطرات روز جنگم
دمی از کوله پشتی و تفنگم
دمی از جبهه و رزم شبانه
از آن نام آوران بی نشانه
از آن مردان که غرق شور بودند
سوار مرکبی از نور بودند
از آن مرغان که بشکستند قفس را
نخوردند دانه ی حرص و هوس را
چو پروانه به دور شمع بودند
همه بر گرد مولا جمع بودند
بدور از شهرت و دنیا پرستی
همه آگه ز رمز و راز مستی
به هنگام خطرها مرد بودند
همه با غیرت و پر درد بودند
تو حق داری ولی من بی وفایم
زیاد جبهه و سنگر جدایم
هوس ها اب دادند آرزو را
به قیل و قال دنیا جستجو را
دلم آماج طوفان تهاجم
میان خود پرستی ها شدم گم
بیا اینک زما یادی دگر کن
جوانان را ز شهر دل خبر کن
بیا با هم ز می پیمانه سازیم
تو ساقی شو که کوثر نوش کردی
پیام ارجعی در گوش کردی
بده مارا مقام خاکساری
که از خاک تو گیریم اعتباری
نما رحمی که ما بیچارگانیم
شما رفتید ما واماندگانیم
شهید آباد را آباد کردید
دل ما خفتگان را شاد کردید
در اینجا دل سراغ یار گیرد
ز دوش اندوه هجران بار گیرد .
شما در کوی دلبر جای گرفتید
مدال عشق از زهرا گرفتید
دل ما با شما ارام گیرد
چو عاشق دست ساقی جام گیرد
شما یاد آور کرب و بلائید
شما فریاد زینب را نوائید
شما را باب جنت ما گدائیم
همه طفل دبستان شمائیم
شعر از : منصوری