با سلام خدمت تمامی دوستان بالاخره بعد از یک مدت من هم فرصت پیدا کردم بنویسم اما براتون بگم اول از همه اینکه (با اجازه از حاج محمد امین ) :
اجع به اون بدم مهمانی شهدا ست مهمانیکه شهدا بچه های مسجدالرضا(ع) رو دعوت کردن. دوباره این توفیق نصیبمون شده تا سال نومون رو سر سفره شهدا آغاز کنیم و سال جدید رو با نون و نمک این ملکوتیان آغاز کنیم و پیمانی مجدد با اونها ببیندیم برای سالی دیگر تا توفیق بهمون بدن تا یک ساله دیگه هم بتونیم در خونه ارباب ومولای این بزرگواران گدایی کنیم و خادمی این بیت رو بکنیم . مناطقی که به زیارت میرم شامل ماطق ذیل هست : دوکوهه ، دشت عباس ، فتح المبین ، شوش ، فکه ، میشداغ ،بستان ، سوسنگرد ، هویزه ، دهلاویه ،طلائیه ، اهواز ، خرمشهر، شلمچه ، آبادان، اروند ؛ هر کی دوست داره تو این مهمونی همسفرمون باشه از دو طریق میتونه عمل کنه اول اینکه به سایت مسجدالرضا(ع) مراجعه کنه و از طریق این سایت ثبت نام اولیه رو انجام به بقیه کارها بصورت خودکار توسط خادمین مسجد انجام میشه و راه دوم هم مراجعه حضوری و تماس تلفنی با دفتر مسجد هست که آدرس و تلفن مسجد رو در ذیل خدمتتون عرض میکنم ؛ انشالله که خداوند توفیق خدمتگزاری به تمامی شما میهمانان شهدا رو نصیبمون کنه و تو این سفر بتونیم با شما همسفر باشیم ؛
نشانی مسجدالرضا (ع) : خیابان خرمشهر ،خیابان شهید عشقیار ، میدان نیلوفر
تلفن :۸۷۶۴۳۸۰
هر کی رفت این بنده سر تا پا گناه را هم دعا کند
با سلام خدمت تمامی دوستان و عزیزان
اول از این غیبت چند روزه با ید ما را ببخشید
دوم آنکه از تمامی دوستان عزیزی که لطف کردند و با نظرات خودشان بنده را راهنمایی کردند مخصوصا علیرضا و آقا محمد امین که انشاء الله هر چه زودتر شهید بشوند و من هم از آنها بنویسم تشکر کنم
عارضم خدمت تمامی دوستان که وبلاگ تا دوماه و یا شاید هم بیشتر تعطیل است و کر کره ها را کشیدیم پائین . آخه داریم می ریم آش خوری پس اول از همه التماس دعا دوم آنکه شما سنگر را حفظ کنید
یا علی مدد
التماس دعا
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
اللهم الرزقنا زیاره الکرببلا
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
فرارسیدن ماه محرم ماه سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام بر تمامی شیعیان جهان تسلیت باد .
27 بهار آزادی مبارکباد
وعده ما در راهپیمایی روز 22 بهمن ماه در سراسر کشور
بچه های مدرسه در گوشی با هم صحبت می کنند . بیشتر معلمها بجای اینکه در دفتر باشند در حیاط مدرسه قدم می زنند و با بچه ها صحبت می کنند . آنها این کار را از معلم تاریخ که چند روزی است فراری شده است یاد گرفته اند .
چند روز پیش بود که رفت جلوی صف و با یک سخنرانی داغ و کوبنده جنایتها شاه و خاندانش را افشا کرد و قبل از اینکه ماموران ساواک وارد شوند از مدرسه فرار کرد .حالا سر لشگر ناجی برای دستگیری او جایزه تعیین کرده است .......
یکی از بچه ها در گوشی با ناظم صحبت می کند . ناظم در حالی که دست و پایش را از وحشت و ترس گم کرده هول هولکی خودش را به دفترمی رساند. ... ناظم آب دهانش را قورت می دهد و می گوید ((جناب ذاکری. بچه ها ...... بچه ها می گویند باز هم معلم تاریخ )) ..............
مدیر تا اسم معلم تاریخ را می شنود مثل برق گرفته ها از جای می پرد و می پرسد (( چی معلم تاریخ ؟ منظورت همت است؟ ))
-مدیر می پرسد همت باز هم می خواهد اینجا سخنرانی کند ؟ اما حالا که اینجا نیست
ناظم جواب می دهد : هر کجا باشد سر ساعت خودش را می رساند . بچه ها با معلم ها قرار گذاشته اند و قتی زنگ را زدیم سر کلاس نروند ! و توی حیاط مدرسه صف بکشند به سخنرانی همت گوش بدهند . ........
مدیر می گوید معلم ها غلط کرده اند برو زنگ رابزن من هم الان به سر لشگر زنگ می زنم .................
بچه هابه سرکلاس نمی روند و صف می کشند در همین حین نیز محمد ابراهیم همت وارد مدرسه می شود و شروع به سخنرانی می کند
لحظاتی بعد صدای محمد ابراهیم در هیا هوی و غرش ماشین های نظامی در هم می پیچد سرلشگر به همراه نیرو هایش وارد مدرسه می شوند و مامور ها نیز دور محمد ابراهیم را می گیرند . سر لشگر دستور بازداشت همت را صادر می کند قبل از اینکه مامور ها همت را دستگیر کنند همت دستش را داخل حلق برده و عق می زند .. یکی از مامورها به سر لشگر می گوید : ( حالش خراب شده است )
همت باز هم عق می زند و استفراغ می کند . مامور ها خودشان را به کنار ی می کشند تا سرلشگر بتواند همت را ببیند . با عصبا نیت لگدی بله شکم همت می زند و فر یاد می کشد (( این پدر سوخته را ببرید دستشویی و دست و صورتش را بشویید .. تند باشید . زودتر )) .....
از داخل دستشویی صدای شر شر آب وعق زدن همت به گوش می رسد . سرلشگر در راهرو قدم می زند و حسابی کلافه شده اما خوشحال از این است که بالاخره توانسته ممحمد ابراهیم همت را دستگیر کند ...
یکی از مامورها در را می فشارد اما باز نمی شود
-در قفل است قربان
مامورها با تهدید از همت می خواهند در را باز کند . اما صدایی شنیده نمی شود بالاخره دستور شکستن در صادر می شود .... دستشویی خالی است و شیر آب باز و پنجره پشتی شکسته!
عید سعید غدیر خم عید امامت و ولایت بر تمامی شیعیان جهان مبارک باد
عزیزانم ! اگر شبانه روز شکر گزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام (قدس سره) را به ما عنایت فرموده ، باز هم کم است . آگاه باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم . خطر وسوسه های درونی و دنیافریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل ،تنها چاره ساز ماست.
... بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست.
... همیشه به باید خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید . پشتیبان و از ته قلب ،مقلد امام (قدس سره) باشید ، اهمیت زیاد به دعاها و مجالس یاد ابا عبدالله (ع) و شهدا بدهید که راه سعادت و توشة آخرت است . همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همان گونه تربیت کنید که سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح و وارث حضرت ابوالفضل (ع) برای اسلام بار بیایند.